منظومه دانشهای حدیثی شیعه
منظومه دانشهای حدیثی شیعه
با نگاه به فلسفه علم و تأکید بر دانشهای فعال
جمال الدین حیـدری فطرت
چکیده:
تدوین درختواره ابَردانشهایی چون علوم حدیث و ترسیم منظومه دانشی آن، به منظور شناسایی تمامی دانشهای موجود و تعیین جایگاه و نوع تعامل هر دانش و نیز دستیابی به فلسفه شکلگیری دانشها، از مبادی هر دانش و آغازینترین مباحث آن است. بحث از منظومه دانشهای حدیثی، از مباحث حدیثی نو در شیعه میباشد و اندیشمندان شیعی در چند سال اخیر، چند نظام هندسی برای این نوع دانشها ارائه کردهاند. آنچه که این نوشتار در پی پرداختن به آن است، ترسیم منظومهای گویا و دقیق از دانشهای حدیثی شیعه، با نگاه به فلسفه علم و تأکید بر دانشهای فعال میباشد. بنابراین پس از تبیین مفهوم دانش و تعیین زاویه بررسی، با بهرهگیری از روایات و پیروی از تحلیل زبانشناسانه، به ذکر دانشهای هفتگانه حدیثی در یک نظام درختوارهای میپردازد. بر اساس منظومه ترسیمشده، در محور «صدور و تدوین» دانشهای: تاریخ صدور حدیث، حوزههای حدیثی و منبعپژوهی حدیث؛ در محور «اعتبارسنجی» دانشهای: رجالالحدیث، نقدالحدیث و درایهالحدیث؛ و در محور «فهمحدیث»، دانش فقهالحدیث، نقشآفرینی میکند. ذکر عناوین دانشنما نیز از وظایف دیگر این نوشتار است که توانسته بیش از 30 عنوان دیگر را جمعآوری نماید.
واژگان کلیدی:
منظومه، هندسه، درختواره، علوم حدیث، دانشهای حدیثی، فلسفه علم، دانش، اعتبارسنجی.
مطلع سخن؛ ضرورت منظومهنگاری
تدوین درختواره ابَردانشهایی چون علوم حدیث، که دانشهای مستقل فراوانی را در دل خود جای داده، به منظور ترسیم «منظومه دانشی» و تبیین روابط میان دانشها، از مبادی هر دانش و آغازینترین مباحث آن است.
با نگاه به ماهیت «منظومهنگاری» در ابَردانشها و ترسیم زیرشاخههای اصلی هر دانش، میتوان کارکردهای ذیل را برای آن برشمرد:
الف. شناسایی تمامی دانشهای موجود؛ این مهم، با استعانت از مفهوم «دانش» و ماهیت آن، سبب جداسازی دانشها از شبهدانشها میشود و آنچه را که به اشتباه، دانش قلمداد شده، از این گردونه خارج میسازد.
ب. دستیابی به فلسفه و چرایی شکلگیری دانشها و همچنین تبیین هدف و رسالت اصلی هر دانش و شناسایی ابعاد و کارکردهای فرعی آن؛
ج. تعیین جایگاه هر دانش، در یک نظام درختوارهای مشتمل بر محورهای اصلی و فرعی؛
د. تعیین میزان ارتباط، تعامل، تفاوت و اثرگذاری هر دانش بر دانشهای دیگر آن مجموعهدانش و نیز دانشهای مرتبط دیگر؛
هـ . ترسیم چشمانداز و افق پیشروی دانشها؛ که این امر، نقش مهمی در جنبش علمی و نهضت نرم افزاری همچنین توسعه و گسترش دانش ایفا میکند.
کارکردهای فوق، ما را بر آن داشته تا با بهرهگیری از تلاشهای منظومهنگاری پژوهشگران حدیثی شیعی در سالهای اخیر و درنظرگرفتن ماهیت و کارکردهای هر دانش، به ترسیم منظومه دانشهای حدیثی شیعه روی آوریم.
ضرورت ترسیم منظومه برای دانشهای حدیثی زمانی پررنگتر میشود که با ورود دانشهای نو (غربی) به مباحث دینی و ورود مستشرقان به عرصه حدیث، بستر شکلگیری برخی دانشهای جدید حدیثی پدیدار گشته که قبول یا صرفنظر از آن، نیاز به ترسیم منظومه واقعی این دانشهاست.
شکلگیری دانشهای حدیثی
دانشهای حدیثی، مجموعه دانشهایی است که بهمنظور دستیابی به متن صحیح و قابل التزام حدیث و فهم آن بنا نهاده شده است.[1] دانشهای حدیثی نه در یک برهه از زمان، بلکه در طول زمانی به بلندای تاریخ اسلام، همگام با رشد اندیشه و تجارب انسان و در پی نیاز و پرسش و در پرتو عوامل گوناگون شکل گرفته، تکامل یافته و به شکوفایی رسیدهاست و این مسیر پویا همچنان ادامه دارد.
علاقه به پیامبر گرامی اسلام9 و حکمتآمیز بودن سخنان ایشان از سویی و تأیید قرآن از سوی دیگر[2]، اهتمام به شنیدن و نقل سخنان پیامبر و پس از ایشان، ائمه اطهار: را در پی داشت. تشویق فراوان امامان به نقل روایات نیز مزید علت شد[3]. حدیث در ابتدا فقط شنیدن و بهکاربستن فرمایشات معصوم7 بود ولی با تشویق پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت ایشان:، حفظ و کتابت آن نیز پدیدار گشت[4]. دانش درایت و فهم عبارات حضرات، پس از سفارش معصومان: به تأمل در کلام ایشان، رونق گرفت[5]. نیاز به فهم معنای دقیق برخی واژگان دیریاب روایات، منابعی با عنوان غریبالحدیث را پدید آورد[6]. نقد و عرضه مفاد و محتوای روایات بر مسلمات دین چون قرآن یا عرضه کتب حدیثی بر معصومان:، باب نقد الحدیث را گشود[7]. دانش رجال در پی وقوع واسطهها در نقل روایات، ضرورت پیدا نمود[8]. مواجهه با روایاتی که با دیگر روایات وارد شده، متعارض و مخالف مینمود، سازوکاری با عنوان مختلفالحدیث را ایجاد کرد[9]. ضرورت توجه به ویژگیهای فضای صدور روایات، سفر حدیث در قرون متمادی در مناطق مختلف و درج آن در منابع گسترده، در مرحلههای بعد باعث تدوین مجموعهدانشهای تاریخ حدیث و زیرمجموعههای آن شد. تنوع اقسام حدیث، ضرورت بحث از تعیین اعتبار و حجیت هر دسته را هویدا ساخت و در قرون میانی، منجر به تولید دانش درایهالحدیث (مصطلحالحدیث) شد. دیگر دانشهای حدیثی نیز با بروز حوادثی مشابه پدیدار گشتند.
بیشتر دانشها ابتدا زیرمجموعه علم دیگری بودهاند و پس از اینکه حجم اطّلاعات و تحلیلهای آن به میزان قابل توجّهی رسید و از حیث غایت، موضوع و روش، امکان جداسازی پیدا کرد، به صورت مستقل مطرح میشد. بنابراین مشخص میشود که گسترش دانشهای حدیثی، بر اساس طرحی منسجم و تعیین یک سازوکار از پیشتعیینشده نبوده است.
پیشینه منظومهنگاری در دانشهای حدیثی
بحث از منظومه دانشهای حدیثی و جایگاهشناسی هر یک، از مباحث حدیثی نو در شیعه است.[10] اندیشمندان شیعی وادی حدیث، چند سالی است که به این بحث پرداخته و چند نظام هندسی برای این نوع دانشها ارائه کردهاند[11]. این منظومهها گاه چیزی جز یک تقسیمبندی ساده بهمنظور تعلیم بهتر مطالب را مدنظر نداشته و گاهی خواسته با نگاه به ماهیت اختصاصی حدیث شیعه، به جایگاهشناسی حقیقی برخی دانشها و نه همه آنها بپردازد. شالوده و اساس برخی دیگر از تقسیمبندیها، برگرفته از نظام حدیثی اهل سنت و متناسب با آن است. این عوامل، کاهش بهرهوری منظومههای نگاشتهشده را در پی داشته است.
اهل سنت از قدیمالایام و در لابلای نگاشتههای حدیثی خود، بحث از درختواره دانشهای حدیثی را پیش میکشیدهاند. البته تا چند قرن ابتدای تدوین کتب علومالحدیث، ساختاری نظاممند بر نگاشتههای ایشان حاکم نبود؛ به گونهای که حتی در شمارش دانشهای حدیثی نیز بین اندیشمندان ایشان، اختلافنظرهای اساسی را شاهدیم[12]. اینمنظومهها، گرچه کموبیش قابل استفادهاند ولی به دلیل تفاوتهای عمده حدیث شیعه و اهل سنت (در سه عرصه: منبع افاضه حدیث، تاریخ حدیث و اعتبارسنجی آن) و وارد شدن متون حدیثی در ساختار دانشهای حدیثی در آنها، نمیتواند به صورت کامل برای ما قابل استفاده و بهرهبرداری باشد؛ ضمن آنکه شکلگیری و تکامل علوم حدیث در شیعه و اهل سنت و موضوع و مبادی برخی دانشها همسان نیست. [13]
آنچه که این نوشتار در پی پرداختن به آن است، ترسیم منظومهای گویا و دقیق از دانشهای حدیثی شیعه، مطابق آنچه که امروزه به عنوان دانشی مستقل قلمداد شده، میباشد. نقل و نقد منظومههای موجود و دیدگاههای صاحبنظران وادی حدیث و همچنین ذکر منظومههای اهلسنت، خارج از دستور کار این مقال است و مجالی وسیعتر را میطلبد. همچنین باید گفت آنچه که این نوشتار در پی صحبت از آن است، فقط منظومه دانشهای حدیثی است و بحث از درختواره معارف حدیثی را پیش نمیکشد.[14]
قبل از ورود به بحث یادآور میشویم گرچه استفاده از واژه «هَندَسه» هنگام بحث از این موضوع، مرسوم بلکه تا حدودی متعیَن شده، ولی با توجه به ریشه و اشتقاق این واژه (که مُعرَّب واژه اندازه و به معنای قَدَر و اندازهگیری است)، شاید بهرهگیری از واژه «منظومه» شایستهتر باشد.
سه گام تا ترسیم منظومه:
گام اول: انتخاب مفهوم علم (دانش)
در تعریف علم (به معنای دانش و نه دانستن[15]) بین اندیشمندان وادی «فلسفه علم» اختلاف نظر وجود دارد و معانی مختلفی ارائه شده است. ولی میتوان دو معنا از معانی ارائه شده را ترجیح داد:
برداشت اول: دانش، مجموعه قضایایی است که مناسبت و ارتباطی بین آنها در نظر گرفته شده و به گِرد محور وحدتبخشی سامانیافته است؛ هر چند این مجموعه، از قضایای شخصی و خاص تألیف شده باشد. این محور وحدتبخش که میتواند یکی از سه عامل: موضوع، غایت و روش باشد، موجب وحدت و انسجام اجزای پراکنده این مجموعه و نیز تمایز آن از دیگر مجموعهها میباشد. علم در این برداشت، مجموعهای از مسائل است که هر مسأله به اصطلاح منطقی، یک قضیه است و از موضوع، محمول، نسبت حکمیه و حکم تشکیل میشود. بر این اساس، عناوینی چون: تراجم، تاریخ و جغرافیا را نیز میتوان دانش به حساب آورد.
برداشت دوم: دانش، مجموعه قواعد و قضایای کلی است که محور خاصی برای آنها لحاظ شده و هر کدام از آنها قابل صدق و انطباق بر موارد و مصادیق متعدد میباشد. طبق این معنا، مجموعه قضایای شخصی و خاص مانند قضایا و گزارشهای تراجم، تاریخ و جغرافیا، علم به شمار نمیرود. [16]
گرچه بسیاری از صاحبنظران علوم اسلامی، به ترجیح یکی از اقوال نپرداختهاند، ولی با توجه به ماهیت علم، رسالت و کارکرد آن، شاید بتوان تعریف دوم را قابلپذیرشتر دانست؛ البته پذیرش تعریف اول نیز خالی از وجه نیست. بر فرض پذیرش معنای دوم، اگر اشکال شود که دانشی چون رجالالحدیث که از گزارههای جزیی چون «فلانٌ ثقه» تشکیل یافته، را نمیتوان دانش به حساب آورد، در جواب میگوییم: گرچه در ظاهر، منابع رجالی را گزارههای جزیی فراگرفته، ولی این گزارهها، نتیجه و محصول قواعد و اصولی است که بر تمام قضاوتهای رجالی حاکم است. از این رو، بنابر تعریف دوم نیز میتوان رجال را دانش به حساب آورد.[17]
گام دوم: تعیین هدف و زاویه بررسی
به گاهِ چینش علوم مربوط به حدیث در نظامی درختوارهای و تدوین منظومه دانشهای حدیثی، نکتهای که توجه و پرداختن به آن در اولین گام ضروری مینماید، هدفگذاری تقسیمبندی و تعیین زاویه بررسی است. نکتهای که اگر مغفول مانَد، دستیابی به نتیجه صحیح و قابل قبول برای همگان، دور از انتظار خواهد بود. این مسأله متأسفانه در بیشتر تقسیمبندیهای موجود مورد توجه جدی واقع نشده است؛ از این رو، نمیتوان به ارزشگذاری کامل منظومهها و ترجیح مدل برتر پرداخت.
با نگرشهای متفاوت به دانشهای حدیثی شیعه و تغییر زاویههای دید، میتوان منظومههای متفاوتی را ترسیم نمود:
الف) منظومه دانشهای حدیثیِ یک دوره زمانی یا حوزه حدیثی خاص؛
گاهی اوقات، جهت دستیابی به بستر تولد و سیر تطور و افول دانشهای حدیثی و یا به هدف ترسیم فضای حدیثی یا کشف مبانی حاکم بر یک حوزه حدیثی یا دوره زمانی خاص و استقصای تلاشهای محدثان آن حوزه و دوره، نیازمند آنیم که دانشهای حدیثی را بر اساس ادوار تاریخی یا حوزه حدیثی خاص، در نظامی درختوارهای جای دهیم و مشخص نماییم که به چه دانشهایی اهتمام ورزیده شده و چه تغییراتی در این مجموعه دانش پدید آمده است. مثلا وقتی میخواهیم بدانیم در دوران قدمای اصحاب امامیه (پنج قرن اول)، چه دانشهای حدیثی وجود داشته و محدثان، بر چه محورها و موضوعاتی مینگاشتهاند، همچنین اعتبارسنجی روایات را بر چه پایههایی بنا نهادهاند، از «منظومه دانشهای حدیثی در عصر علمای متقدم شیعه» بهره میگیریم. در این صورت، از دانشهایی که در آن زمان مورد اعتنا بوده ولی در حال حاضر موجود نیست نیز صحبت به میان میآید. دانشهایی چون فهرستنگاری (یکی از مؤلفههای اعتبارسنجی روایات) در این گونه منظومهها، نقشآفرین هستند؛ گرچه در عصر حاضر، چنین دانشی با آن رسالت، وجود استقلالی ندارد. یا در صورتی که بخواهیم به عنوان نمونه، تلاشهای حدیثی حوزه حدیثی حلّه را (در بازه زمانی معین و یا به صورت کلی) ضبط نموده و دانشهای حدیثی آن دوره یا مکان را استخراج کنیم، از این زاویه دید، بهره میگیریم. در این صورت، دیگر نمیتوان از دانش فهرستنگاری به عنوان یکی از مؤلفههای اعتبارسنجی آن حوزه حدیثی نام ببریم.
ب) منظومه دانشهای حدیثی، بر اساس تلاشهای محدثان و منابع علومحدیثی؛
در این نوع منظومه، فقط تلاشهای محدثان شیعه در طول قرون متمادی مدنظر قرار گرفته و آنچه که به تدوین آن اقدام نمودهاند، در نظام درختوارهای جای خواهد گرفت؛ چه، تلاشهای ایشان دائرمدار یک دانش باشد و یا اینکه نتوان نام دانش را بر آن اطلاق نمود. در واقع، منظور از دانش در این نوع نگاه، دانش به معنای مصطلح آن نیست بلکه هر محوری است که منابعی را به خود اختصاص داده و یا تلاشی را منجر شده باشد. مثلاً تألیفاتی با عنوان عللالحدیث را باید یادآور شد و در منظومه جای داد؛ گرچه در واقع و بر اساس آن چه در پی خواهد آمد، نتوان آن را دانشی مستقل قلمداد نمود.
ج) منظومه دانشهای حدیثی، با نگاه به آینده دانشهای حدیثی:
نظر به تحولاتی که در دانشهای متنمحور بشری رخ داده و خواهد داد و بیشک تأثیرات قابل توجهی در دانشهای حدیثی خواهد گذاشت، میتوان منظومهای با نگاه به آینده این مجموعه دانش ترسیم نمود. به عنوان مثال، دو دانش ترجمهحدیث و شرحالحدیث که تلاشهای فراوانی را از محدثان در این دو محور شاهدیم، گرچه در حال حاضر ساختار دانش را دارا نیستند، ولی با نگاه به آینده و ضرورت تبیین مبانی و قواعد این دو، میتوان آنها را در منظومه دانشهای حدیثی، جای داد.
د) منظومه دانشهای حدیثی، بر اساس دانشهای حدیثی فعّـال در عصر حاضر:
در این نوع نگرش، سعی بر استخراج و چینش عناوینی است که از ساختار دانش برخوردار و منطبق بر تعریف ارائهشده از دانشاند و در حال حاضر نیز فعّال و مورد اعتنایند. دانشهایی که فقط در سدههای ابتدایی معمول بوده یا عناوینی که فاقد ساختار یک دانشاند، در این نوع منظومه جایی ندارند. در واقع، این دستهبندی ناظر به وضعیت حدیث در حال فعلی است و آینده دانشهای حدیثی را نیز مدنظر قرار نداده است.
حال، با توجه به کارکردهایی که در ابتدای نوشتار برای منظومهنگاری بیان کردیم و نیز توجه به ضرورت آشناسازی حدیثپژوهان با پیکره دانشهای حدیثی موجود، باید گفت بهترین زاویه بررسی، استخراج دانشهای حدیثی فعال در عصر حاضر (گزینهد) میباشد. از همین روست که میتوان این نوع نگارش منظومه را «منظومه آموزشی دانشهای حدیثی» نیز نام نهاد و آن را متناسب با نیاز مراکز آموزش مباحث حدیثی و نیاز حدیثپژوهان مبتدی دانست.
با توجه به آنچه گذشت، میتوان این ویژگیها را برای این نوع منظومه برشمرد:
- تعیین دانشهای فعال: این نوع منظومه، عنوان دانشهایی را اعلام مینماید که در عین منطبق بودن بر ساختار و تعریف دانش، در حال حاضر موجود باشند و به کار گرفته شوند. همچنین در صورت دارا بودن بیش از یک عنوان، به بیان عناوین مختلف هر دانش نیز میپردازد.
- توجه به کارایی اصلی دانش در نگارش منظومه: در این نوع منظومه، دانشهایی که به دلیل چند ماهیتی بودن و تعدّد کارکردشان در بیش از یک محور، برخی منظومهنگاران آنها را در قسمتی مجزا با عناوینی چون: دانشهای معین و یا حلقههای میانی جای دادهاند، در این منظومه سعی شده که طبق ماهیت و نزدیکترین کارایی آن دانش، در دستهبندی اصلی منظومه، جایگیرد. مانند دانش تاریخ صدور حدیث که هم ریشه در نقل و هم اعتبارسنجی دارد.
- ذکر کارکردهای فرعی و محورهای اصلی هر دانش.[18]
- استخراج دانشنماها: این منظومه علاوه بر استخراج و استقصای تمام دانشهای حدیثی، سعی خود را بر ذکر دانشنماهای حدیثی (یعنی عناوینی که از سوی صاحبنظران به عنوان دانش به حساب آمدهاند ولی جزو دانشهای فعال نیستند) نیز معطوف داشته است. از این رو، به غیر از هفت دانش حدیثی، به ذکر بیش از 30 عنوان دانشنما و علت خروج آن از منظومه میپردازد.
- معرفی منابع آموزشی هر دانش: این مقاله به معرفی برخی از مهمترین منابع آموزشی هر دانش، و نه منابع اصلی آن، میپردازد.
- ارائه سیر حدیث پژوهی: ویژگی دیگر منظومه آموزشی، امکان و لزوم ارائه «سیر پژوهشی بررسی یک روایت از مواجهه تا عمل» میباشد.
گام سوم: اساس منظومه
با نگاهی به منظومههای تدوین شده، دستهبندی اولیه و اساسی آنها را در این چند قالب مییابیم: 1) دانشهای مربوط به سند حدیث و دانشهای مربوط به متن حدیث؛ 2) دانشهای مرتبط با پذیرش و ردّ روایت و دانشهای مرتبط با فهم؛ 3) دانشهای اصلی و دانشهای فرعی؛ 4) دانشهای کاربردی و دانشهای نظری؛ 5) دانشهای محوری و دانشهای پشتیبان و معین؛ 6) دانشهای نظری، دانشهای تطبیقی و دانشهای معین.
حال آنکه با نگاه دقیق و واقعبینانه به حدیث و دانشهای پیرامونی آن، درمییابیم که هر کدام از تقسیمبندیهای فوق، قدرت تجمیع دانشهای همسو را در کنار هم نداشته، مجبور به تولید عناوین اعتباری (چون: دانشهای معین یا میانی) شده است[19]. با عنایت به این مسأله و همچنین با نگاه به ساختار و مواد تشکیل دهنده روایات (سند و متن)، میتوان قالب دیگری را پایهریزی نمود که بهتر بتوان دانشهای حدیثی را با توجه به آن، سامان داد:
دانشهای مرتبط با «روایت و نقل حدیث» و دانشهای مرتبط با «درایت و فهم حدیث».
این دو محور، در قبال هر کلام دیگری نیز قابل فرض است و توجیهی عقلایی آن را پشتیبانی میکند. شاید بتوان گفت این تقسیمبندی ریشه در روایات نیز دارد؛ آنجا که ائمه اطهار:، هنگام مواجهنه شیعی با روایات ایشان، دو نوع برخورد را برشمردهاند: نقل روایت و فهم روایت.
از حضرت امیرالمؤمنین7 نقل شده که فرمودند:
عَلَیکُمْ بِالدِّرَایاتِ لَا بِالرِّوَایاتِ؛ هِمَّهُ السُّفَهَاءِ الرِّوَایهُ وَ هِمَّهُ الْعُلَمَاءِ الدِّرَایهُ.[20]
و یا امام صادق7 در مواضع متعددی فرمودهاند:
اعْرِفُوا مَنَازِلَ شِیعَتِنَا عِنْدَنَا عَلَى قَدْرِ رِوَایتِهِمْ عَنَّا وَ فَهْمِهِمْ مِنَّا.[21]
و همچنین میفرمایند:
حَدِیثٌ تَدْرِیهِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ حَدِیثٍ تَرْوِیهِ وَ لَا یَکُونُ الرَّجُلُ مِنْکُمْ فَقِیهاً حَتَّى یَعْرِفَ مَعَارِیضَ کَلَامِنَا.[22]
و در ادامه، به نقل از پدر بزرگوارشان چنین میفرماید:
یا بُنَی، اعْرِفْ مَنَازِلَ الشِّیعَهِ عَلَى قَدْرِ رِوَایتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ؛ فَإِنَّ الْمَعْرِفَهَ هِی الدِّرَایهُ لِلرِّوَایهِ، وَ بِالدِّرَایاتِ لِلرِّوَایاتِ یعْلُو الْمُؤْمِنُ إِلَى أَقْصَى دَرَجَاتِ الْإِیمَانِ.
از آنجایی که در روایات مذکور، از واژه «روایه الحدیث» و «درایه الحدیث» برای این دو محور استفاده شده، تقسیمبندی اساسی دانشهای حدیثی را نیز بر اساس روایت (نقل) و درایت (فهم) پیمیگیریم. سپس محور نقل را به دو شاخه: «صدور و تدوین حدیث» که متکفل دستیابی به متن حدیث است و «اعتبارسنجی حدیث» که دو وظیفه خطیر: اطمینان به صدور حدیث از معصوم7 و حجیت متن حدیث را عهدهدار است، تقسیم میکنیم ولی برای محور فهم که به سازوکار و سیر فهم کلام و برونرفت از مشکلات این مسیر میپردازد، زیرشاخهای ذکر نمیشود.
بر اساس آنچه بیان شد، میتوان منظومه دانشهای موجود حدیثی شیعه را اینگونه ترسیم نمود:
این شاخهبندی و نظمدهی، ریشه در عملکرد عقلا دارد و به دلیل استناد به تحلیلی زبانشناسانه، جهت بررسی هر کلام ارزشمندی، قابل تصور است. سیر منطقی این منظومه، همانی است که ترسیم شده است؛ یعنی هنگام مواجهه با روایت، ابتدا باید ضمن شناسایی اطراف روایت و مصدر آن، به متن قابل قبولی از آن دست یافت. پس از اطمینان از صدور آن از ناحیه معصوم7، با استفاده از سازوکاری منطقی در فهم کلام و پشت سر گذاشتن موانع پیش رو، مراد واقعی معصوم7 را جهت التزام و عمل به مفاد آن، به دست آوریم. با این کلام، تعامل شاخههای اصلی با هم تا حدودی مشخص میشود.
درختواره دانشهای حدیثی
چینش دانشهای حدیثی در این نظام درختوارهای، قابل مشاهده است:
معرفی دانشهای فوق (به ترتیب چینش) و اشاره به هدف و محورهای اصلی آن را در پی خواهیم دید. پیش از ورود به بحث، یادآور میشویم: علاوه بر هفت دانش فوق، عناوین دانشی دیگری نیز در کتب علومحدیثی مطرح است که اثری از آن در این منظومه نمییابیم. علت آن است که برخی از این عناوین، در واقع دانش نیستند بلکه مجموعهای از گزارههای علمی مرتبط با هم را دربرگرفتهاند، یا ممکن است که در واقع، زیرمجموعه دانش دیگری قرار گرفته و چنین قابلیتی نداشته باشند[23] و یا اینکه فقط در دورهای خاص و محدود، و نه در عصر حاضر، به عنوان دانش به آن نگاه میشده است. از این رو، پس از معرفی دانشهای هر محور، به ذکر عناوین اینگونه دانشنماها و علت حذف آن از منظومه نیز میپردازیم. بنای ما در این بخش آن است که پس از ذکر عنوان هر دانش حدیثی، به معرفی اجمالی و واقعبینانه آن بپردازیم و پرداختن به رؤوس ثمانیه علم و یا محورهای اساسی در فلسفهعلم[24]، از دستور کار خارج است.
معرفی دانش های حدیثی:
الف) محور نقل (روایت) / شاخه صدور و تدوین:
دانشهای زیرمجموعه این شاخه، به بررسی و تحلیل سرنوشت حدیث از ابتدای صدور آن تا زمان حاضر در مناطق مختلف و انعکاس آن در منابع حدیثی میپردازد. سه دانش ذیل، عهدهدار بررسی موارد فوق است:
1ـ تاریخ صدور حدیث
معرفی دانش: دانش تاریخ صدور حدیث به بررسی موضوعات، قالبها و شیوههایی که معصومان: جهت ارائه معارف حدیثی انتخاب کردهاند، میپردازد. این دانش همچنین تأثیرات وقوع رخدادهای اجتماعی را بر ارائه معارف حدیثی از سوی ائمه: مانند: شکلگیری فرقهها و یا تغییر فرهنگ عمومی مردم، به بحث مینشیند. به دیگر بیان میتوان گفت یکی از مهمترین رسالتهای این دانش، شناخت کلی فضای صدور احادیث[25] میباشد.
بر اساس نظر اندیشمندان این وادی، تاریخ صدور حدیث را میتوان به سه دوره «تولد و شکلگیری» (از عصر رسولالله9 تا امام سجاد7)، دوره «شکوفایی» (عصر صادقین8) و دوره «تثبیت و تحکیم» (امام کاظم7 به بعد) تقسیم نمود.[26] شناخت تحلیلی تاریخ حدیث شیعه، در تبیین مبانی حاکم بر اعتبارسنجی احادیث امامیه و نیز توثیق و تضعیف راویان، تأثیر فراوانی دارد؛ چنانکه در فهم روایات نیز تأثیرگذار خواهد بود.
منابع آموزشی این دانش، معمولاً بحث از کل تاریخ حدیث (از دوره صدور روایات تا دوره معاصر) را مطرح میکنند، ولی این امر باعث ورود برخی دانشهای دیگر چون: حوزههای حدیثی و منابع حدیثی در این دانش میشود.[27] گرچه تاریخ صدور حدیث، ریشه و کارکردهایی در اعتبارسنجی و ریشهای در فهم حدیث نیز دارد، ولی دانشی که در حال حاضر مورد بحث قرار میگیرد، ماهیتاً زیرمجموعه محور روایت (نقل) است.
برخی منابع آموزشی دانش: تاریخ حدیث شیعه1 (سیدمحمدکاظم طباطبایی) ـ تاریخ عمومی حدیث (مجید معارف) ـ تاریخ حدیث (علی نصیری) ـ تاریخ حدیث (اسدالله جمشیدی).
2ـ حوزههای حدیثی:
معرفی دانش: این دانش به منظور بررسی حوزههای حدیثی شیعه از زمان حضور معصومان: تا زمان حاضر در سرزمینهای گوناگون، در محورهای ذیل بنا نهاده شده است: 1ـ زمان[28] و چگونگی شکلگیری و زوال حوزه حدیثی؛ 2ـ پایهگذاران، چهرههای شاخص و خاندانهای حدیثی هر حوزه؛ 3ـ بررسی مبانی، شاخصها و منابع هر حوزه حدیثی و سبکهای نگارشی مورد اهتمام ایشان ؛ 4ـ ارتباط و تعامل با دیگر حوزههای حدیثی و علمی و تأثیرگذاری و تأثیرپذیری از اهل سنت.
دانش حوزههای حدیثی در واقع به بحث درباره سرنوشت حدیث پس از صدور آن تا زمان حاضر میپردازد. تعبیر جغرافیای حدیث که چندی است مورد استفاده پژوهشگران حدیث قرار گرفته نیز حاکی از حوزههای حدیثی است. از این بحث با عنوان مدرسههای حدیثی نیز نامبرده شده است.[29] با ایجاد مقارنه عنوانی بین دانش تاریخ صدور حدیث و این دانش، شاید بتوان از این دانش با عنوان «تاریخ گسترش حدیث» نیز یاد نمود.
معمولاً هنگام یادکرد از این دانش، با اضافه کردن عنوان «مکتبها»، از آن به «حوزهها و مکتبهای حدیثی» نیز تعبیر میشود؛ حال آنکه جریانهای فکری، مکتبها، نگرشها و دیدگاههای حدیثی اندیشمندان هر دانش حدیثی باید ذیل مباحث همان دانش مطرح و مورد بررسی و نقد قرار گیرد.
منابع آموزشی: تاریخ حدیث شیعه2 (سیدمحمدکاظم طباطبایی) ـ جزوه حوزهها و مکاتب حدیثی (مهدیمهریزی).[30]
3ـ منبعپژوهی حدیث:
معرفی دانش: غرض این دانش، ضمن بررسی تحلیلی و انتقادی منبع حدیث، دستیابی به متن حدیث و صحیحترین متن آن است. بحث «طرق تحمل حدیث» یا شیوههای فراگیری حدیث و چگونگی راهیابی احادیث به منابع حدیثی، از مباحث مقدماتی این دانش است. دانش تحلیل منبع مکتوب حدیث، به طراحی سازوکاری میپردازد که در پرتو آن، بتوان به اهداف ششگانه ذیل نائل شد: الف) تبیین ساختار کتاب، شیوه تبویب و سبک نگارشی و روایتی مؤلف؛ ب) بررسی انتساب کتاب به مؤلف، اعتبارسنجی آن و شیوه سندگذاری کتاب؛ ج) کشف مصادر و منابع کتاب؛ د) بررسی نسخههای کتاب به منظور دستیابی به صحیحترین متن آن؛ هـ) جایگاه و مقبولیت کتاب در بین محدثان همعصر و متأخر؛ و) شیوه گزارش متن و راهکارهای فقهالحدیثی مؤلف.
این نوع بررسی در پنج دسته اصلی منابع حدیثی انجام میشود: 1ـ منابع اولیه (اصول و مصنَّفات) 2ـ جوامع اولیه (از جمله کتب اربعه) 3ـ جوامع متأخر و معاصر (مانند بحارالانوار) 4ـ منابع تفسیر روایی (مانند تفسیر نورالثقلین) 5ـ منابع تکنگاری حدیثی (چون: نهجالبلاغه، صحیفهسجادیه و تحفالعقول).
از دیگر مباحثی که در این دانش به بحث نشانده میشود، گونهشناسی منابع حدیثی است. معرفی سبکهای نگارشی کتابهای حدیثی شیعه، در دو دوره حضور ائمه: و غیبت و شناخت ویژگیهای هر سبک و میزان تأثیرگذاری آن در اعتبار منبع، در این بخش بحث میشود.[31] قابل ذکر است در حال حاضر، معرفی گونههای منابع و نگاشتههای حدیثی را در منابع مصطلحالحدیث شاهدیم، ولی با توجه به رسالتی که برای آن دانش ذکر خواهیم نمود (بررسی حجیت اقسام حدیث)، بحث از آن باید به این دانش منتقل شود.
نسخهپژوهی نیز از مراحل مهم و تأثیرگذار بررسی منابع حدیثی است؛ هم از حیث دستیابی به متن صحیح حدیث و هم اعتبارسنجی منبع[32]. در نسخهپژوهی با مباحثی چون: شناخت قدمت نسخه، صحت انتساب نسخه، نگارش نسخه از روی نسخ مشهور و قدیمیتر، تأیید علمای عصر استنساخ، مقابله نسخههای مختلف با هم مواجه خواهیم بود.
منابع آموزشی دانش: جوامع حدیثی شیعه (هادی حجت) فرهنگ کتب حدیثی شیعه (سیدمحمود مدنی بجستانی) ـ سبکشناسی کتابهای حدیثی (مهدی غلامعلی).
دیگر عناوین مطرح در این محور:
- فلسفه علوم حدیث/ تاریخ علوم حدیث: برخی اندیشمندان، مباحثی نو چون فلسفه علوم حدیث و تاریخ علوم حدیث را به عنوان دانشهایی مستقل بیان داشتهاند؛ حال آنکه این دو، از سرفصلهای مهم هر یک از دانشهای حدیثی است و باید ذیل هر دانش، ابتدا به فلسفه وجودی و غایت آن و سپس تاریخ و سیر تولد و تطور آن پرداخت؛ ضمن آنکه علومحدیثی یک دانش نیست که بتوان یک فلسفه و یک تاریخ برای آن بیان نمود.
- آداب الحدیث: مبحثی است درباره فضیلت حدیث، پیشزمینههای علمی و عملی فراگیری حدیث، آداب فراگیری و حفظ حدیث، آداب نشر و ترویج حدیث، آداب کتابت حدیث و… بر اساس روایات و کلام بزرگان وادی حدیث. این مبحث در میان اهلسنت بعضاً با عنوان دانش، مورد اعتنا قرار گرفته و منابعی را به خود اختصاص داده و یا در منابع قواعد الحدیث بدان پرداخته شده است.[33]
- مکتبهای حدیثی: بررسی و تحلیل مکتبها، جریانهای فکری، نگرشها و دیدگاههای حدیثی اندیشمندان هر دانش حدیثی، که معمولا به همراه دانش حوزههای حدیثی مطرح میشود، باید ذیل مباحث همان دانش مطرح و مورد بررسی و نقد قرار گیرد. در واقع، بحث از مکتبهای موجود در هر دانش، یکی از سرفصلهای آن دانش است، نه دانشی مستقل. به عنوان مثال، نگرشهای مختلف به سند حدیث و نقش آن در اعتبارسنجی روایات را، که سبب تفکیک علمای شیعه به چند گروه (از جمله اخباریان و اصولیان) شده، باید در دانش رجال به بحث نشست و یا دخالتدادن تفکر و اجتهاد در فهم متون حدیثی و یا بسنده کردن به ظواهر الفاظ احادیث را که موجب بروز دو مکتب عقلگرایی و نصگرایی شده، باید در دانش فقهالحدیث مورد تحلیل قرار داد و جایگاه بحث از حجیت خبر واحد را، که از مورداختلافترین مباحث حدیثی و اصولی بوده و هست، دانش درایهالحدیث دانست.
- حدیثپژوهی معاصر / استشراقوحدیث: در بحث حدیثپژوهی معاصر، گونهشناسی رویکردهای نو، بررسی و نقد آن در محورهای مختلف علومحدیث مورد بحث قرار میگیرد.[34] جریانشناسی استشراق و شناخت انگیزهها و فعالیتهای خاورشناسان در محور حدیث نیز از مباحث مرتبط با آن است. پُر واضح است که بحث از جریانهای فکری و نگرشهای مطرح در هر کدام از مباحث علومحدیثی را باید ذیل دانش مربوط، مورد کنکاش قرار داد. مباحثی چون: اعتبار تاریخی حدیث، میزان شیوع پدیده جعل در روایات، شبهه فقدان برخی احادیث در منابع متقدم، تشکیک در آغاز سندنگاری احادیث، زمان کتابت و تدوین منبع حدیث و… مسائل و شبهاتی است که در سالهای اخیر از سوی برخی شرقشناسان (مانند گلدتسیهر، شاخت، یونبال و موتسکی) به حدیث وارد آمده و میطلبد که اندیشمندانِ هرکدام ازدانشهای حدیثی، بررسی همهجانبه اینگونه مسائل را دردستور پژوهشهای خود قرار دهند.[35]
- نسخهپژوهی و تصحیح متون حدیثی: نسخهپژوهی فرایندی تعریفشده است که سبب دستیابی به بهترین متن برای منبع حدیث میشود. در واقع، دستیابی به متن صحیح حدیث با استفاده از بهترین نسخهها، بعد از احراز صدور حدیث و قبل از فرایند فهم صورت میپذیرد. شیوه تهیه فهرست مصادر[36]، بازسازی مصادر مفقود و مقابله و تصحیح نسخههای موجود حدیثی و نیز حل پیچیدگیهای این مسیر از محورهای این دانش است.[37] همانگونه که در معرفی دانش منبعپژوهی حدیث گذشت، نسخهپژوهی را نه به عنوان یک دانش مستقل حدیثی، بلکه یکی از محورهای ششگانه تحلیل منبع حدیثی میتوان برشمرد.
ب) محور نقل (روایت)/ شاخه اعتبارسنجی
مجموعهدانشهای اعتبارسنجی حدیث، به بررسی و اثبات صدور روایت از معصوم و همچنین حجیت عمل به آن میپردازند؛ چه آنکه ممکن است اطمینان به صدور روایت از معصوم ایجاد شود ولی بنا به دواعی مختلف (چون تقیه)، حجیت آن قابل اثبات نباشد و نتوان به آن عمل نمود. گزارش زراره بن اعین از جوابهای متفاوت امام صادق7 به یک سؤال فقهی، بهخوبی نمایانگر این واقعیت است[38]. از این روست که اگر روایتی از فرایند نقدالحدیث سربلند بیرون آید، از منظر بسیاری از محدثان، قابل عمل است؛ چرا که نقدالحدیث بر خلاف رجالالحدیث، هم عرصه صدور را عهدهدار است و هم حجیت آن را.[39] با توجه به تفاوت ابزار در احراز صدور و تفاوت دو عرصه صدور و حجیت، سه دانش ذیل را میتوان زیرمجموعه اعتبارسنجی دانست:
4ـ رجال الحدیث
معرفی دانش: دانش رجال، به منظور احراز صدور روایت از معصوم7، راویان حدیث واقع در سلسلهسند را پس از شناسایی هویت ایشان، از جنبههایی که در اطمینان و یا عدم اطمینان به روایت آنها مؤثر است، مورد بررسی قرار میدهد. پنج محورِ: راویشناسی، منبعشناسی، مبناشناسی، سندشناسی و مصطلحشناسی رجال، مباحث اصلی این دانش را رقم میزند. میزان اعتنای به این دانش و نقشدهی به آن در اعتبارسنجی روایات، همواره مورد اختلاف بوده است؛ برخی آن را تنها محور اعتبارسنجی پنداشته (التعبّد بالسّند) و گروهی آن را عضوی از مجموعه دانشهای اعتبارسنجی دانستهاند (موثوق الصدور). باید دانست که در دوران حضور و عصر تدوین منابع اولیه حدیثی (قُدَما)، اعتبارسنجی احادیث، بر سه پایه: ارزیابی متن روایات (نقد محتوایی)، ارزیابی راوی (تحلیل رجالی) و ارزیابی منبع حدیث و نسخههای آن (تحلیل فهرستی) استوار بوده است.
باید توجه داشت که برخی زیرشاخهها و موضوعات این دانش، از جمله: الجرح و التعدیل، ارزیابی اسناد، طبقاتنگاری، المؤتلف و المختلف و المتفق و المفترق[40]، در منابع اهل سنت به عنوان دانش مستقل مطرح شدهاند که دقت در رسالت و موضوعات دانش رجال و توجه به این نکته که عناوین فوق، از محورها و مباحث این دانشاند، مؤید این تفکیک نخواهد بود. در اهل سنت، عنوان معرفه الصحابه و الرواه نیز بر این دانش اطلاق شده است.
منابع آموزشی دانش: راویشناسی (سیدعلیرضا حسینیشیرازی) ـ سندشناسی (مهدی غلامعلی) ـ بازشناسی منابع اصلی رجال شیعه (محمدرضا جدیدینژاد و محمدکاظم رحمانستایش) جزوات: توثیقوتضعیف و توثیقاتعام (محمدکاظم رحمانستایش) ـ دانش رجال (ابوطالب علینژاد).
5ـ نقد الحدیث (نقد متن الحدیث)
معرفی دانش: این دانش، سنجش متن و محتوای حدیث را با استفاده از قواعد و معیارهای قطعی و پذیرفتهشده و بررسی آسیبهای متنی، جهت دستیابی به صحت یا ضعف و نیز درجه اعتبار و حجیت حدیث عهدهدار است. در نقد متنی حدیث، به دنبال سازگاری محتوا با مجموع آموزههای معتبر و پذیرفتهشده (قرآن، سنت، عقل و علم قطعی) هستیم. به دیگر سخن، هدف اصلی از نقد حدیث، غربال احادیث و احراز صدور و حجیت احادیث آن است تا بتوان آن دسته از احادیثی را که امکان انتساب آنها به معصوم وجود ندارد شناسایی کرد.
نقد الحدیث گرچه به مفهوم گسترده خود (بالمعنی الاعمّ)، شامل نقد سندی نیز میشود، ولی از آنجایی که دانش رجال، عهدهدار نقد سندی روایات است، کارکرد این دانش، فقط ناظر به جنبه دیگر آن یعنی نقد محتوایی میباشد؛ ضمن آنکه منظور از نقد متنی، معنایی اعم از متن و محتواست. از این رو هم میتوان آن را نقد متنی خواند و هم نقد محتوایی.
نقد متن حدیث از زمان راویان و علمای متقدم، از راهکارهای اساسی اعتبارسنجی روایات بوده ولی ظاهراً در عصر حاضر است که با ساماندهی مباحث آن و استخراج راهکارهای نقد، تبدیل به یک دانش شده است. جالب آن است که نقد متنی، یکی از راهکارهای اساسی ارزیابی راویان نیز بوده و در توثیق یا تضعیف ایشان تأثیر مستقیم داشته است[41]؛ حتی در مقام اعتبارسنجی حدیث نیز تقدم رتبی بر دانش رجال دارد[42]. نقد محتوایی، گرچه معمولا پس از فهم متن حدیث و گذر از فرایند فقهالحدیث صورت میگیرد، ولی با توجه به رسالت و کارکرد اصلی آن، در مجموعه اعتبارسنجی روایات گنجانده میشود.
منابع آموزشی: روششناسی نقد احادیث (علی نصیری)ـ منطق فهم حدیث (سیدمحمدکاظم طباطبایی) ـ وضع و نقد حدیث (عبدالهادی مسعودی) ـ روششناسی نقد متن حدیث (مهدی ایزدی)
6ـ درایه الحدیث (مصطلحالحدیث)
معرفی دانش: از این دانش در شیعه با عناوین: «درایه الحدیث»، «مصطلح الحدیث» و «اصول الحدیث» یاد شده که عنوان اول معمولاً مورد استفاده قرار میگیرد. گرچه برای این علم، عناوین و تعاریف مختلفی ارائه شده، ولی با توجه به اهداف، رسالت و مسائل آن، به نظر میرسد که هیچکدام از این تعارف و عناوین نتوانسته است جوانب این علم را به نحو جامع و مانع گردآورد. بر اساس تلقی عمومی، دانش مصطلحالحدیث، فرهنگنامه واژههای به کار رفته در حوزه دانشهای حدیثی است و هدفش، جمعآوری اصطلاحات به کار رفته در این دانشها و ارائه تعریف برای هر یک است. حال آنکه باید توجه داشت هدف از تأسیس و آموختن این دانش، شناخت اقسام حدیث، اصطلاحات هر قسم و حکم هر یک، از حیث اعتبار (حجیت) و عدم اعتبار آنها میباشد[43]؛ نکتهای که در تعاریف اولیه علمای شیعه نیز منعکس شده است[44]. از این رو سزاوار است آن را دانش حجیتالحدیث بنامیم. جایگاه واقعی بحث از حجیت سنّت و حدیث و یا حجیت خبر واحد نیز همین دانش است. علمای شیعه بنا به دلایلی، تألیف در این دانش را شش قرن پس از اهل سنت و از قرن دهم آغاز کردند.[45] علمای اهل سنت از این دانش با عناوین: علومالحدیث، قواعدالحدیث و مصطلحالحدیث یاد میکنند. [46]
منابع آموزشی: درایه الحدیث (شادی نفیسی) ـ درسنامه درایه الحدیث (سیدرضا مؤدب) ـ مبانی شناخت حدیث از دیدگاه فریقین[47] (سیدمحمدکاظم طباطبایی).
دیگر عناوین مطرح در این محور:
- تخریج: یکی از دانشهایی که ابتدا زیر مجموعه قواعدالحدیث بوده و امروزه با عنوان علمی مستقل در میان اهل سنت ترسیم میشود، دانش تخریج حدیث است. تخریج، از ابزارهای سنجش اعتبار حدیث است که با سند، متن و منبع ارتباط دارد. کارآیی تخریج، آسیبشناسی و اعتباریابی حدیث است. با تخریج، دستیابی به منبع و متن اصیل حدیث و نقلهای مختلف آن امکانپذیر میشود. لذا از این طریق، متون مشابه و خانواده حدیث فراهم و امکان مطالعه و شناخت آسیبهای متنی و فرامتنی حدیث به وجود میآید. اهل سنت، متناسب با نیاز و فرهنگ حدیثی خود، تاکنون تحقیقهای متعددی در دانش تخریج انجام دادهاند، اما عالمان شیعه گرچه در عمل، از گونهها و طرق مختلف تخریج حدیث بهره بردهاند، اما در مباحث نظری و قواعد تخریج، هنوز موفق به تشکیل دانشی مستقل نشدهاند.[48]
- وضع الحدیث: معیارهای شناسایی وضع (جعل) و پی بردن به وقوع وضع در روایات، در حقیقت از لوازم تحلیل رجالی و نقد محتوایی است. با این حساب، میتوان وضعالحدیث را مرتبط با اعتبارسنجی و یکی از نتایج دانش رجال و نقد الحدیث دانست. قابل ذکر است آنچه که در منابع آموزشی این دانش مورد بحث قرار میگیرد، از جمله: شواهد وقوع وضع و علل گسترش آن، تأثیرات و نشانههای وضع، انگیزههای وضع، شیوهها و قالبهای وضع و… را میتوان در دانشهای مرتبط با صدور و تدوین حدیث بحث کرد.
- علل الحدیث: هر از گاهی، مشکلات و ابهاماتی مخفی در متن یا سند حدیث رخ میدهد که وصول یا فهم آن را با مشکل مواجه میسازد. محدثان در سدههای اولیه، دانشی با عنوان عللالحدیث را بنا نهادند و وظیفه بررسی اینگونه روایات را به آن سپردند. پس از شکلگیری و ساماندهی دانشهای حدیثی، بررسی معضلات سندی، به دانش رجال و یا درایهالحدیث و بررسی معضلات فهم، به دانش فقهالحدیث سپرده شد. از این رو ماهیت استقلالی را نمیتوان برای آن برشمرد. این دانش در اهل سنت همچنان دارای جایگاهی ویژه و تألیفاتی قابل توجه است و بیشتر مباحث آن، معطوف به معضلات سندی و آفتهایی است که در مرحله نقل و کتابت حدیث دامنگیر آن میباشد.
- فهرستنگاری: از اواخر قرن دوم، بررسی صدور و اطمینان به حدیث در میان محدثان شیعه بیشتر به تحلیل کتابشناسی حدیث معطوف گشت؛ یعنی نقد و بررسی متن حدیث بر اساس کتاب و نسخههای مختلف آن، و نه بر پایه سلسله راویان حدیث. شیوه نقد محدثان شیعه که بر تحلیل اثر مکتوب استوار بود، در کنار نوع نگارشی رجالی، به ایجاد نوع نگارشی فهرست انجامید که از آن به تحلیل فهرستی نیز یاد میشود[49]. علیرغم اینکه تحلیل فهرستی و بهرهگیری از فهارس در شیعه به هدف اعتبارسنجی متون و منابع حدیثی بنا نهاده شد، ولی به دلیل عدم بهرهگیری عمومی از آن در این زمینه در عصر حاضر، نام آن را در منظومه نمییابیم.
- اجازات: در میان منابع حدیثی، کتابها و رسائلی با عنوان «اجازات حدیثی» به چشم میخورد. این دسته منابع، به جمعآوری اجازات حدیثی از سوی اساتید به شاگردانشان میپردازد. گرچه اجازات، همچون طریق و سند روایت، در اعتبارسنجی حدیث کارایی دارد ولی دانشی مستقل را شکل نمیدهد. از کتب اجازات حدیثی، میتوان به تلاش علامه مجلسی اشاره کرد. ایشان در پایان کتاب بحارالانوار به ذکر اجازات حدیثی خود به برخی شاگردانشان همت گمارده و طریق روایی خود را به مؤلفان کتب اربعه حدیثی ذکر مینماید.
- مختلفالحدیث (اختلافالحدیث): برخی حدیثپژوهان مختلفالحدیث را دانشی مستقل در محور اعتبارسنجی حدیث پنداشته و چنین بیان میدارند: گاهی در مرحله التزام به حدیث (عمل یا اعتقاد) با احادیثی مواجه میشویم که به خاطر تنافی و اختلاف مفاد آنها با یکدیگر، عمل به همه آنها امکان ندارد و نمیتوان همه را حجت دانست. این تنافی، معلول پدیدههایی چون: تقیه، نَسخ[50]، تقطیع، تفاوت مخاطبان امام و توجه حضرات به نیاز مخاطب، وضع و … است. از این رو باید دانشی وجود داشته باشد که روش برخورد با اینگونه احادیث و چگونگی جمع بین آنها و یا ترجیح یکی بر دیگری و یا ردّ همه آنها و رجوع به قواعد و اصول را بیاموزد. اما واقعیت چیز دیگری است؛ با نگاه به فرایند فهم در دانش فقهالحدیث، مرحلهای را با عنوان «جمعآوری خانواده و شبکه حدیث» مییابیم. در این مرحله، تمام روایات موافق و نیز مخالف، که به نوعی ناظر به حدیث محل بحث است، جمعآوری میگردد. با توجه به محتوای تمامی روایات همخانواده است که میتوان به مدلول واقعی کلام پی بُرد. پس در واقع، توجه به روایات مخالف، مرحلهای از فرایند فهم است که تأثیر در فهم مراد واقعی معصوم7 دارد. توجه به ویژگیهای ناقل اصلی حدیث و اسباب ورود حدیث، بیشترین نقش را در حل اختلاف حدیث ایفا میکند.[51]
سؤالی که مطرح میشود این است: «با توجه به منحصر کردن مختلفالحدیث به تعیین مدلول و مراد نهایی معصوم، توجه به روایات موافق و مخالف جهت تعیین حجیت حدیث و یا تعیین میزان حجیت آن، در چه دانشی مورد بحث قرار میگیرد؟» در جواب، دانش نقد الحدیث را معرفی مینماییم.
- تاریخگذاری حدیث: یعنی تعیین تقریبیِ زمان، مکان، پدیدآورنده و سیر تغییرات یک روایت در بستر تاریخ. روش تاریخگذاری در آغاز در تحلیل متون مقدس یهود و مسیحیت به کار گرفته شد و سپس بر متون اسلامی امتحان گردید. خاورشناسان غربی به دلیل نگاه تاریخی و تشکیک در اصالت تاریخی منابع اسلامی، بحث از ماهیت تاریخی آن را مطرح کرده و سعی میکنند تاریخگذاری روایات را با استفاده از روشهای گوناگونی چون: تحلیل متن حدیث، تاریخگذاری بر مبنای جوامعی که روایات در آنها ظاهر شده، تاریخگذاری بر مبنای اسناد و یا ترکیب این روشها به انجام رسانند. از این رو میتوان گفت تاریخگذاری یک دانش مستقل نیست، بلکه باید آن را ابزاری دانست که با بهرهگیری از مؤلفههایی چون: سند، متن، منبع اصلی حدیث و دانشهای مرتبط با آنها، سعی در بررسی اصالت متون مقدس دارد. ناگفته نماند که برخیصاحبنظران، امکان بومیسازی این دانش را منتفی میدانند.
ج) محور فهم (درایت)
7ـ فقه الحدیث (مبانی و روش فهم حدیث)
معرفی دانش: فقهالحدیث یعنی فهم درستِ گفتار و رفتار معصومان و آن، دانشی است که به بررسی متن حدیث میپردازد و با ارائه مبانی و روش منطقیِ فهم آن، ما را به مقصود اصلی گوینده حدیث راهنمایی میکند. مبانی مورد نیاز فقهالحدیث از دانشهایی مانند ادبیات، اصولفقه، کلام و برخی قواعد عقلی و عقلایی برگرفته میشود. دستاوردهایی چون: کمک به حل برخی اختلاف روایات با یکدیگر و فراهم آوردن زمینه نگرش صحیح به روایات و جای دادن روایات در یک نظام دینیِ بههمپیوسته و هماهنگ، برخی از کارکردهای این دانش است. از اینرو فقهالحدیث مهمترین دانش حدیثى و کارآترینِآنهاست و به بیانی، هدف دیگر دانشهاى حدیث، یارى رساندن به این دانش است.[52] این دانش با عنوان «درایت الحدیث» نیز قابل معرفی است؛ عنوانی که هم با رسالت و تعریف آن سازگارتر و هم در روایات معصومین: به این نام خوانده شده است.[53]
در این دانش، پس از گذر از پیشنیازهای فهم (اطمینان به صدور حدیث و دستیابی به صحیحترین متن)، سیری برای فهم حدیث ترسیم میشود. گامهای اساسی این دانش عبارت است از: الف) «فهم متن حدیث» با استفاده از فهم مفردات و ترکیبات کلام؛ ب) «فهم مقصود اصلی» با بهرهگیری از: گردآوری قرینهها، بررسی اسباب ورود حدیث[54]، تشکیل خانواده حدیث و بهرهگیری از دانشهای بشری در فهم متن؛ ج) شناخت آسیبها و موانع فهم[55]، چون: اشتراک لفظی، تحوّل زبان، تصحیف و تقطیع متن.
برای فهم بهتر متون حدیثی، پرداختن به برخی مباحث جدید چون: منطق فهم متن (هرمنوتیک) و زبانشناسی (زبان دین) ضروری است. «ترجمه حدیث و شرح آن» از خروجیهای این دانش و منعکسکننده معارف حدیثی به زبان دیگر (ترجمه) و یا با تفصیل بیشتر (شرح) است؛ گرچه به دلیل ماهیت مستقل و کارایی فراوان، شاید بتوان در آیندهای نزدیک، آن را در قالب یک یا دو دانش حدیثی مستقل مطرح نمود.
منابع آموزشی: روش فهمحدیث و فقهالحدیث1 (عبدالهادی مسعودی) ـ منطق فهم حدیث (سیدمحمدکاظم طباطبایی) ـ اصول و قواعد فقهالحدیث (محمدحسن ربانی) ـ آسیبشناسی فهم حدیث (سیدعلی دلبری) ـ هرمنوتیک و منطق فهم حدیث (ابوالفضل ساجدی).
دیگر عناوین مطرح در این محور:
- مشکل الحدیث: خواننده روایات گاهی با احادیثی مواجه میشود که فهم آنها به دلیل بروز عواملی چون: علوّ مضمون روایت، اجمال و یا آسیبدیدگی متون، دشوار بوده و به آسانی ممکن نیست. مشکلالحدیث با ارائه روشی مناسب برای فهم نصوصی از این دست، به این مهم میپردازد. گرچه بیشتر حدیثشناسان، مشکل الحدیث را دانشی مستقل پنداشته و گفتهاند: «دانشی است که درباره چگونگی دستیابی به معنا و مفهوم صحیح و اصلی روایات پیچیده و دیریاب می پردازد» ولی با توجه به آن چه در پی میآید، باید آن را زیرمجموعه فقهالحدیث و یا شرحالحدیث و نه در عِداد دیگر دانشها برشمرد: الف) با نگاهی به تعریف ارائه شده، میبینیم که این تعریف دقیقاً منطبق بر تعریف دانش فقهالحدیث است که برای فهم دسته خاصی از روایات بنا شده است. ب) اصول و قواعد فهم حدیث مشکل، همان اصول و قواعد فهم حدیث است. ج) بخش عمده منابع مشکلالحدیث را منابع شرحالحدیثنگاری تشکیل داده است. از این رو باید گفت: مشکل الحدیث که هدفش رفع ابهام و غامض از برخی احادیث دشوار است، در واقع یک دانش با موضوعی مستقل و سازوکاری اختصاصی نیست و شاخهای از شرحالحدیثنگاری است. توضیح بیشتر آنکه: با نگاهی به ساختار منابع شرحالحدیثنگاری، آنها را دو گروه مییابیم: برخی به صورت ترتیبی و ذیل کتاب خاص حدیثی، به شرح احادیث آن پرداختهاند (مانند مرآت العقول، در شرح کتاب کافی) و دستهای دیگر، به شرح برخی احادیث خاص، مانند احادیث مشکل پرداختهاند (مانند مصابیح الانوار). البته در صورتی که شرحالحدیث را در دوره کنونی، نتیجه و زیرمجموعه دانش فقهالحدیث به حساب آوریم، مشکلالحدیث را نیز باید بخشی از فقهالحدیث بدانیم.[56]
- غریبالحدیث: این مبحث نیز وضعیتی شبیه مشکلالحدیث را داراست. غریبالحدیث، عنوان منابعی است که به حل مشکل فهم مفردات روایات پرداخته است، نه عنوان دانشی مستقل. حل مشکل فهم واژگان غریب در روایات، از سرفصلهای دانش فقهالحدیث و مراحل آن است. با نگاهی واقعبینانهتر به منابع غریب الحدیث میتوان آنها را زیرمجموعه منابع لغت به حساب آورد و از زیرمجموعه دانشهای حدیثی نیز خارج نمود؛ همانطور که دیگر منابع لغت مانند کتابالعین را، که کاراییشان در فهم حدیث بیشتر از منابع غریبالحدیث است، زیرمجموعه دانشهای حدیثی به حساب نمیآوریم.
سیر حدیثپژوهی و بررسی دقیق یک روایت:
حال که عناوین دانشهای حدیثی شیعه، بیان و رسالت هر یک در مسیر حدیثپژوهی تبیین گردید، لازم است ترتیب بهرهبرداری از این دانشها در مسیر بررسی دقیق یک حدیث نیز بیان گردد. سیر ذیل، تا حدودی گویای این مسیر است:
پس از مواجهه با حدیث، بررسی منبع حدیث و ارزیابی آن بر اساس محورهای ششگانه، اولین گام پژوهش است تا دستیابی ما را به صحیحترین متن حدیث میسّر نماید. ارزیابی راویان حدیث به منظور احراز صدور سندی روایت با استفاده از دانش رجال و توجه به جایگاه ارزیابی منبع حدیث، مرحله بعدی است. طی مراحل فهم حدیث با استفاده از راهکارهای دانش فقهالحدیث، ما را به معناشناسی متن حدیث و کشف مدلول واقعی کلام، رهنمون میشود. پس از فهم کامل و دقیق متن حدیث و عرضه آن بر معارف مسلّم بر اساس محورهای دانش نقدالحدیث، به احراز صدور متنی روایت و کشف حجیت آن حدیث با بهرهگیری از قواعد این دانش و همچنین سازوکار دانش درایهالحدیث میپردازیم. توجه به سرنوشت حدیث مورد نظر و منبع آن در دورهها و حوزههای حدیثی مختلف و نوع نگرش محدّثان و شروحی که بر آن نگاشتهاند، میتواند در همه مراحل فوق، قابل استفاده و تأثیرگذار باشد. پس از طی مراحل فوق، حدیث آماده عمل و التزام است.
مراحل فوق را میتوان به این شکل ترسیم نمود:
منبعشناسی ← رجال ← فقهالحدیث ← نقدالحدیث ← درایهالحدیث (مصطلح) ← عمل
البته باید توجه شود که اجرای مراحل حدیثپژوهی، همیشه به شکل فوق نیست و در برخی روایات و منابع حدیثی، در وجود یا تقدم و تأخر دانشها، تغییراتی حاصل میشود.
و در پایان…
مسیری که این نوشتار جهت معرفی دانشهای حدیثی طی نمود، بر اساس سیر منطقی دستیابی تا فهم حدیث تنظیم شده و متفاوت با سیر مطالعاتی دانشهای حدیثی خواهد بود. ترتیب پرداختن و مطالعه دانشهای حدیثی بر اساس سه مؤلفه: علاقه، هدف و تواناییهای علمی هر شخص، تنظیم و پیشنهاد میشود.
هر کدام از دانشهای حدیثی یادشده، نیازمند ترسیم منظومه داخلی و ساختار مباحث اصلی و فرعی آن است تا بتوان ضمن گردآوری تمام مباحث هر دانش، مسائل و موضوعات نامرتبط را از دل آن خارج نمود و آن را به دانشی اصیل و بدون پیرایه تبدیل نمود. این مهم، تلاش صاحبنظران هر حوزه علمی را میطلبد.
ناگفته نماند اگر این نوشتار به یاری خداوند متعال و عنایت حضرت ولیعصرعجّلاللهفرجه، توانسته قدمی در جهت تبیین جایگاه دانشهای حدیثی بردارد، بیشک مرهون اساتید و حدیثپژوهانی است که تا کنون در این وادی قلم زده و این مسیر پرسنگلاخ را هموار ساختهاند. امید است صاحبنظران دیگر دانشهای اسلامی نیز این مهم را در دستور کار خویش قرار دهند تا بتوان پس از چند سال، منظومهای گویا و دقیق برای مجموعه دانشهای اسلامی بنا نهیم.
و الحمـد لله رــــب العالمین
و صلـی الله علی محمد و آله الطـاهرین
کتابنامه
- آشنایی با اصول علم رجال/ سیدعلی دلبری، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، 1395
- اصول الحدیث؛ علومه و مصطلحه/ محمد عجاج الخطیب، دار الفکر، 1966م
- اصول الحدیث و احکامه/ جعفر سبحانی، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم 1412ق
- اعتبارسنجی روایات شیعه بر پایه ارزیابی منابع مکتوب/ احسان سرخهای، رساله علمی سطح4 حوزه علمیه قم ـ 1393 ش
- الالماع فی ضبط الروایه و تقیید السماع/ للقاضی عیاض بن موسی الیحصبی، الناشر المتمیز ریاض 1438ق
- بلوغ الآمال من مصطلح الحدیث و الرجال/ محمد محمود احمد بکّار، دار السلام، 2012م
- تاریخ حدیث شیعه/ سیدمحمدکاظم طباطبایی، سمت و دارالحدیث 1388 ش
- تحقیقی در فلسفه علم/ محمد تقی جعفری، نشر آثار علامه جعفری 1393ش
- تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی/ جلالالدین السیوطی، تحقیق احمد عمر هاشم/ دار الکتب العربی 1986م
- تیسیر مصطلح الحدیث/ محمود طحان، (ترجمه فیض محمد بلوچ)، خواجه عبدالله انصاری 1389ش
- تحفه الاحوزی بشرح جامع الترمذی/ ابوالعلاء المبارکفوری، دار الکتب العلمیه بیروت 1410ق
- چیستی علم/ آلن چالمرز، ترجمه سعید زیبا کلام، انتشارات علمی و فرهنگی تهران، 1374ش
- دانش تخریج و نقش آن در اعتبارسنجی احادیث/ عباس محمودی، پایاننامه سطح3 حوزه علمیه قم، 1394
- درآمدی بر فلسفه علم/ رضا حبیبی، انتشارات مؤسسه امام خمینی ره
- درآمدی بر مطالعات حدیثی در دوران معاصر/ مجید معارف و سعید شفیعی، سَمت 1394 ش
- رابطه علم و دین/ محمدتقی مصباح یزدی، تحقیق علی مصباح، مؤسسه امام خمینی، 1393 ش
- رسائل فی درایه الحدیث/ ابوالفضل حافظیان بابلی، دارالحدیث 1382
- السرائر الحاوی لتحریر الفتاوى/ ابنادریس الحلی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1390 ش
- صحیحالمسلم بشرح النووی/ یحیی بن الشرف النووی، دار الکتاب العربی بیروت، 1407 ق
- العبر (تاریخ ابن خلدون)/ عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی تهران 1363
- علوم الحدیث الشریف/ یوسف المرعشلی، دار المعرفه، 2011 م
- علوم الحدیث و مصطلحه/ صبحی صالح، دارالعلم بیروت 1971م
- فقهالحدیث1/ عبدالهادی مسعودی، دارالحدیث قم 1396 ش
- فلسفه علوم حدیث/ محمد الهی خراسانی، پایاننامه کارشناسیارشد دانشگاه قم، 1386
- کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون/ حاجی خلیفه، دار الکتب العلمیه بیروت 1413 ق
- مبانی شناخت حدیث/ سید محمدکاظم طباطبایی، نشر دارالحدیث، 1395ش
- معرفه علوم الحدیث/ حاکم نیشابوری، دائره المعارف حیدرآباد 1981م
- مقدمه ابن الصلاح فی علوم الحدیث/ امامشهرزوری (ابنالصلاح)، المکتبه العصریه 1424 ق
- منهج النقد فی علوم الحدیث/ نور الدین عتر، دار الفکر المعاصر بیروت 2009م
- هندسه علوم و معارف حدیث شیعه/ محمدمهدی احسانیفر؛ جزوه چاپنشده
مقالات:
- اقسام علوم حدیث/ محمد رحمانی، مجله علوم حدیث، شماره 3
- بازشناسی هندسه علوم حدیثی/ محمدحسین افشاری، مجله حدیث حوزه، شماره 1
- بررسی نسبت فقهالحدیث با درایهالحدیث/ داود سلیمانی، مجله مقالات و بررسیها، دفتر72
- تأملی در باب عنوان درایه الحدیث/ سیدکاظم طباطبایی و علیه رضاداد، مجله حدیثپژوهی، شماره 7
- دانشهای حدیثی گذشته حال وآینده/ مهدی مهریزی، مجله علوم حدیث، شماره 16
- ساختار علوم حدیث با نگاهی جدید/ حیدر مسجدی، مجله حدیث حوزه، شماره 3
- ماهیتشناسی علوم حدیث/ محمد الهیخراسانی، مجله جستار، شماره 31و32
- مشکلالحدیث و سهم آن در مجموعه دانشهای حدیثی/ محمدمهدی مسعودی، مجله مشکوه، شماره 107
- منطق طبقهبندی علوم/ علیاکبر رشاد، مجله ذهن، شماره 65
تذکر: تمامی منابع حدیثی شیعی این مقاله، بر اساس نرمافزار «جامع الاحادیث نسخه 3.5 » آدرسدهی شده است.
[1] . پُرواضح است که دانشهایی چون: صرف، نحو و لغت نیز در فهم حدیث اثرگذاری مستقیم و فراوانی دارند؛ ولی از آنجایی که تأسیس اینگونه دانشها به جهت امر حدیث نبوده، نمیتوان آنها را دانش حدیثی خواند. البته تعاریف دیگری چون: «مجموعهای از دانشها که برای شناخت ماهیت و عوارض حدیث تدوین شده» نیز ارائه شده است. (مقاله ماهیتشناسی علوم حدیث)
[2] . آیاتی چون: «ما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (حشر؛ 7) و «ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحى» (نجم؛ 3 و 4)
[3] . عَنْ عَلِی بْنِ حَنْظَلَهَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یقُولُ اعْرِفُوا مَنَازِلَ النَّاسِ عَلَى قَدْرِ رِوَایتِهِمْ عَنَّا. (الکافی؛ ج1 ص50) عَنْ مُعَاوِیهَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قَالَ ابوعبدالله ع: الرَّاوِیهُ لِحَدِیثِنَا یبُثُّ فِی النَّاسِ وَ یسَدِّدُهُ فِی قُلُوبَ شِیعَتِنَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ. (بصائر الدرجات؛ ج1 ص6)
[4] . عَنْ عُبَیدِ بْنِ زُرَارَهَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع احْتَفِظُوا بِکتُبِکمْ فَإِنَّکمْ سَوْفَ تَحْتَاجُونَ إِلَیهَا. (الکافی؛ ج1 ص52) عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اکتُبْ وَ بُثَّ عِلْمَک فِی إِخْوَانِک فَإِنْ مِتَّ فَأَوْرِثْ کتُبَک بَنِیک فَإِنَّهُ یأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانُ هَرْجٍ لَا یأْنَسُونَ فِیهِ إِلَّا بِکتُبِهِمْ. (همان) همچنین در منابع حدیثی اهلسنت نیز روایاتی را در این باب شاهدیم: عن عبد الله بن عمرو قال رسول الله (صلى الله علیه و آله): أکتب، فوالذی نفسی بیده ما خرج منی الا حق. (مسند أحمد؛ ج 2 ص162 و 192، سنن أبی داود؛ ج 3 ص318 )
[5] . عَنْ إِبْرَاهِیمَ الْکرْخِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: حَدِیثٌ تَدْرِیهِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ حَدِیثٍ تَرْوِیهِ. (معانی الأخبار؛ ص2)
[6] . عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: لَا یکونُ الرَّجُلُ مِنْکمْ فَقِیهاً حَتَّى یعْرِفَ مَعَارِیضَ کلَامِنَا وَ إِنَّ الْکلِمَهَ مِنْ کلَامِنَا لَتَنْصَرِفُ عَلَى سَبْعِینَ وَجْهاً لَنَا مِنْ جَمِیعِهَا الْمَخْرَجُ. (همان) عَنْ عَبْدِ الْمُؤْمِنِ الْأَنْصَارِی قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ قَوْماً رَوَوْا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ إِنَّ اخْتِلَافَ أُمَّتِی رَحْمَهٌ فَقَالَ صَدَقُوا قُلْتُ إِنْ کانَ اخْتِلَافُهُمْ رَحْمَهً فَاجْتِمَاعُهُمْ عَذَابٌ قَالَ لَیسَ حَیثُ ذَهَبْتَ وَ ذَهَبُوا إِنَّمَا أَرَادَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کلِّ فِرْقَهٍ … فَأَمَرَهُمْ أَنْ ینْفِرُوا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ یخْتَلِفُوا إِلَیهِ فَیتَعَلَّمُوا ثُمَّ یرْجِعُوا إِلَى قَوْمِهِمْ فَیعَلِّمُوهُمْ إِنَّمَا أَرَادَ اخْتِلَافَهُمْ مِنَ الْبُلْدَانِ لَا اخْتِلَافاً فِی دِینِ اللَّهِ إِنَّمَا الدِّینُ وَاحِدٌ. (معانیالاخبار؛ ص157)
[7] . عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع: إِذَا جَاءَکمْ عَنَّا حَدِیثٌ فَوَجَدْتُمْ عَلَیهِ شَاهِداً أَوْ شَاهِدَینِ مِنْ کتَابِ اللَّهِ فَخُذُوا بِهِ وَ إِلَّا فَقِفُوا عِنْدَهُ ثُمَّ رُدُّوهُ إِلَینَا حَتَّى یسْتَبِینَ لَکم. (الکافی؛ ج2 ص222)
[8] . عَنِ السَّکونِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِذَا حَدَّثْتُمْ بِحَدِیثٍ فَأَسْنِدُوهُ إِلَى الَّذِی حَدَّثَکمْ فَإِنْ کانَ حَقّاً فَلَکمْ وَ إِنْ کانَ کذِباً فَعَلَیهِ. (همان؛ ج1 ص52)
[9] . عَنْ سُلَیمِ بْنِ قَیسٍ الْهِلَالِی قَالَ: قُلْتُ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع إِنِّی سَمِعْتُ مِنْ سَلْمَانَ وَ الْمِقْدَادِ وَ أَبِی ذَرٍّ شَیئاً مِنْ تَفْسِیرِ الْقُرْآنِ وَ أَحَادِیثَ عَنْ نَبِی اللَّهِ ص غَیرَ مَا فِی أَیدِی النَّاسِ ثُمَّ سَمِعْتُ مِنْک تَصْدِیقَ مَا سَمِعْتُ مِنْهُمْ … فَقَالَ إِنَ فِی أَیدِی النَّاسِ حَقّاً وَ بَاطِلًا وَ صِدْقاً وَ کذِباً وَ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَ عَامّاً وَ خَاصّاً وَ مُحْکماً وَ مُتَشَابِهاً وَ حِفْظاً وَ وَهَماً … (همان؛ ج1 ص62) عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَا بَالِی أَسْأَلُک عَنِ الْمَسْأَلَهِ فَتُجِیبُنِی فِیهَا بِالْجَوَابِ ثُمَّ یجِیئُک غَیرِی فَتُجِیبُهُ فِیهَا بِجَوَابٍ آخَرَ فَقَالَ إِنَّا نُجِیبُ النَّاسَ عَلَى الزِّیادَهِ وَ النُّقْصَانِ … فَنَسَخَتِ الْأَحَادِیثُ بَعْضُهَا بَعْضاً. (همان؛ ص65) عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَ رَأَیتَک لَوْ حَدَّثْتُک بِحَدِیثٍ الْعَامَ ثُمَّ جِئْتَنِی مِنْ قَابِلٍ فَحَدَّثْتُک بِخِلَافِهِ بِأَیهِمَا کنْتَ تَأْخُذُ قَالَ قُلْتُ کنْتُ آخُذُ بِالْأَخِیرِ فَقَالَ لِی رَحِمَک اللَّهُ. (همان)
[10] . البته اشاره به فرایند حدیثپژوهی را، که گویای ساختار و نظم دانشهای حدیثی است، میتوان در کتب علمای قدیم شیعه نیز یافت. به عنوان مثال، شیخ حرّ عاملی مؤلف کتاب گرانسنگ وسائل الشیعه، در آخرین جلد کتاب خود چنین مینگارد: «فإنّی أوصی إخوانی طلبه العلم بأن یلتزموا بقراءه الوسائل کاملا دوره واحده على الأقل قبل أن یتوغلوا فی العلوم الشرعیه، لیمتاروا بالمعارف من کل نوع، إضافه إلى ما یفیض علیهم ذلک من التمرس فی الأسانید، و معرفه طبقات الرواه، و لغه الحدیث، و أسلوب إلقاء الأئمه علیهم السلام للأحکام، و الجمع بین الأحادیث المتخالفه، و فقه الحدیث، و الأنس بمواضع وجود الأحادیث، و ترتیب أبواب الفقه، إلى غیر ذلک من الفوائد و العوائد المتفرقه المهمه.» (وسائل الشیعه؛ ج30 ص 15)
[11] . مقالات و کتبی که با هدف ترسیم منظومه و درختواره دانشهای حدیثی شیعه از سوی برخی اساتید و حدیثپژوهان معاصر تدوین شده، بر اساس زمان تألیف عبارت است از: مقاله «اقسام علوم حدیث»، محمدرحمانی، مجله علومحدیث،شماره3 ـ مقاله «دانشهای حدیثی؛ گذشته حال وآینده»، مهدی مهریزی، مجله علوم حدیث، شماره16 ـ فصل «هندسه دانشهای حدیثی» در کتابهای «دانشحدیث» و «مبانی شناخت حدیث»، سیدمحمدکاظم طباطبایی ـ پایاننامه «فلسفه علوم حدیث» ، محمد الهیخراسانی، دانشگاه قم، سال 1386ـ مقاله «بازشناسی هندسه علوم حدیثی»، محمدحسین افشاری، مجله حدیث حوزه، شماره1 ـ مقاله «هندسه دانشهای حدیثی در اندیشه و قلم شیخ بهایی»، محمدرضا سبحانینیا، مجله علومحدیث، شماره58 ـ مقاله «ساختار علوم حدیث با نگاهی جدید»، حیدر مسجدی، مجله حدیث حوزه، شماره3 ـ جزوه «هندسه علوم و معارف حدیث شیعه»، محمدمهدی احسانیفر.
مقدمه برخی کتابهای جدید علومحدیثی نیز حاوی بحث از ساختار دانشهای حدیثی است. از جمله: دو کتاب «آسیبشناسی فهم حدیث» و «مبانی رفع تعارض اخبار» (سیدعلی دلبری) و جزوه «حوزهها و مکاتب حدیثی» (مهدی مهریزی).
[12] . در میان اندیشمندان اهلسنت، حاکم نیشابوری (م 405) در کتاب «معرفه علوم الحدیث»، علوم مربوط به حدیث را 52 گونه دانسته است. امامشهرزوری مشهور به ابنصلاح (م 643) در کتاب «مقدمه ابن الصلاح فی علوم الحدیث» شمار دانشهای حدیثی را تا 65 نوع برمیشمرد. جلالالدین سیوطی (م 911) در مقدمه کتاب «تدریب الراوی» انواع علوم حدیث را غیرقابل شمارش میداند و به نقل از حازمی علوم حدیث را بیش از 100 نوع میداند: «اعلم أنّ انواع علوم الحدیث کثیره لاتعدّ. قال الحازمی فی کتاب العجله: علم الحدیث یشتمل علی انواع کثیره تبلغ مائه، کل نوع منها علم مستقل. لو انفق الطالب فیه عمره لَما أدرک نهایته» در تحلیل این عملکرد و با نگاه به تلاش این محدثان میبینیم که ایشان اقسام حدیث را نیز داخل در دانشهای حدیثی دانستهاند؛ از این رو با این کثرت مواجه شدهاند. به عنوان مثال، حاکم نیشابوری (م 405) در کتاب علومالحدیث، نوع دهم علوم حدیث را «حدیث مسلسل» برمیشمرد و یا ابنصلاح (م 643) در کتاب علومالحدیث، شناخت «حدیث مرسل» را نُهمین دانش حدیثی میداند و چهلمین را «شناخت تابعان» اعلام میدارد و پس از ذکر انواع دانشها در مقدمه کتاب (ص10) مینویسد: «و لیس بآخر الممکن فی ذلک فإنه قابل للتنویع إلى ما لا یحصى إذ لا تحصى أحوال رواه الحدیث وصفاتهم ولا أحوال متون الحدیث وصفاتها وما من حاله منها ولا صفه إلا وهی بصدد أن تفرد بالذکر.» در مقابل، برخی دیگر چون: ابنخلدون (م 808) در تاریخ خود، آن را ذیل هشت عنوان، یا مانند قاضی عیّاض (م 544) در «الالماع»، آن را ذیل هفت عنوان و یا چون صبحیصالح در «علومالحدیث و مصطلحه» آن را ذیل شش دانش قرار دادهاند.
[13] . البته به منظور آشنایی خوانندگان با درختواره دانشهای حدیثی اهلسنت و تأثیری که در برخی دانشهای شیعی داشته، در صفحات آتی (پاورقی معرفی دانش درایهالحدیث) به ذکر درختواره دانشهای حدیثی از دیدگاه اندیشمندان اهلسنت خواهیم پرداخت.
[14] . بحث از درختواره معارف حدیثی، معمولاً مورد اهتمام حدیثپژوهان نبوده ولی میتوان به عنوان نمونه به آنچه که از سوی استاد سیدمحمدکاظم طباطبایی ارائه شده، بسنده نمود. ایشان معارف حدیثی را در دو دسته اصلی «معارف خالص دینی» (با زیرمجموعه: قرآن و تفسیر، اخلاق، اعتقادات، فقه، تاریخ و سیره معصومان) و «معارف مرتبط با دانشهای بشری» (با زیرمجموعه: روانشناسی، جامعهشناسی، اقتصاد، مدیریت، علوم تربیتی، سیاست، حقوق، عرفان، هیئت و نجوم، پزشکی و هستیشناسی) تقسیم نموده است.
[15] . واژه علم به معنای «آگاهی و دانستن» و یا «اعتقاد یقینی» نیز به کار میرود که خارج از بحث ماست. از این دو معنای علم در زبان انگلیسی به knowledge (نالِج) یاد میشود. البته ممکن است تسامحاً علم به معنای اطلاعات (Information) نیز بهکار رود.
[16] . در مباحث فلسفه علم، از برداشت اول به «مجموعه گزارههای سامانمند» تعبیر میشود و در زبان انگلیسی، واژه Discipline (دیسیپلین) برای آن وضع شده که برخی آن را «رشته علمی» یا «منظومه معرفتی» ترجمه میکنند. ولی اندیشمندان غربی وادی فلسفهعلم، دومین برداشت از علم را منحصر در علوم تجربی (طبیعی) دانسته و واژه Science (سایِنس) را برای آن بنا نهادهاند. امروزه این برداشت، پرکاربردترین اصطلاح علم در غرب به شمار می رود. علت این انحصار آن است که این اصطلاح از علم، نخستین بار از سوی تجربهگرایان (پوزیتویستها) به کار رفته و مبتنی بر دیدگاه خاص آنان است که دایره معرفت یقینی و شناخت واقعی انسان را محدود به امور حسی و تجربی میپندارند. فیلسوفان غربی، دانشهای غیرتجربی چون: الهیات و علوم اسلامی را بر برداشت اول (گزارههای سامانمند) حمل میکنند. بر این اساس، برخی اندیشمندان معاصر مسلمان نیز به تبع ایشان، علوم مختلف اسلامی را در همین دایره میبینند. حال آنکه نیازی به تبعیت از ایشان در این مسأله بنیادین نیست و میتوان بدون توجه به نگاه تجربهگرایانه حاکم بر غرب، به انتخاب و ترجیح یک معنا پرداخت. (مراجعه شود به: تحقیقی در فلسفه علم؛ ص40 ـ رابطه علم و دین؛ ص80) البته پیشنهاد میشود جهت رفع اشتراک لفظی از واژه علم و جلوگیری از خلط دو معنا، علم از منظر دانشمندان مغربزمین را با تعابیری چون: علوم تجربی یا علوم طبیعی بازشناخت؛ همانگونه که علمای مسلمان قرون ابتدایی اسلام، ضمن پی بردن به این تفاوت، «علوم اوائل» را برای آن به کار میبردند.
[17] . به طور کلی باید به این نکته توجه داشت که برای حکم به دانش بودن یک عنوان خاص، نباید نگاهمان را فقط معطوف به منابع نگاشته شده در آن محور نمود؛ چرا که ممکن است دادههای آن، گزارههایی بدستآمده از قواعد و اصولی کلی باشند و ماهیت دانش را آن قواعد تشکیل دادهاند، نه قضایای جزیی منابع آن دانش (مانند دانش لغت و منابع لغت). توضیح و تفصیل این مسأله، مجالی وسیعتر را میطلبد.
[18] . با توجه به اختلافنظرهایی که در تعریف برخی دانشهای حدیثی وجود دارد، سعی شده که از ارائه تعریف، پرهیز شود و به معرفی دانش، کارکردها و برخی محورهای اساسی آن بسنده شود.
[19] . به عنوان مثال، اگر دانشها را بخواهیم بر اساس سند و متن تقسیمبندی نماییم، دانش درایه الحدیث که به سند و متن حدیث میپردازد و یا دانش تاریخ صدور حدیث که ثمرهاش در فهم متن و اعتبارسنجی ظاهر میشود ولی به طور مستقیم به هیچیک از متن و سند نمیپردازد، بلاتکلیف میماند. تعیین دانشهای اصلی و فرعی و یا دانشهای کاملاً نظری و عملی نیز میسور نبوده، نتیجه به دست آمده، معمولاً مورد قبول حدیثپژوهان قرار نگرفته است.
[20] . کنزالفوائد؛ ص31. البته پر واضح است در این روایات و روایتی چون: «عن ابیجعفر علیه السلام: الْجُهَّالُ یعْجِبُهُمْ حِفْظُهُمْ لِلرِّوَایهِ، وَ الْعُلَمَاءُ یحْزُنُهُمْ تَرْکهُمْ لِلرِّعَایهِ» (الکافی؛ ج8 ص53) و «قَالَ امیرالمؤمنین علیه السلام: اعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذَا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعَایهٍ لَا عَقْلَ رِوَایهٍ فَإِنَّ رُوَاهَ الْعِلْمِ کثِیرٌ وَ رُعَاتَهُ قَلِیلٌ» (خصائص الائمه؛ ص95)، نقلی نکوهش شده که عاری از فهم و تأمل باشد و صرفاً جنبه روایتگری داشته باشد و گرنه، روایات در فضیلت راوی حدیث، بسیار است. از جمله: «عن مُعَاوِیهَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ رَاوِیهٌ لِحَدِیثِکمْ یبُثُّ ذَلِک فِی النَّاسِ وَ یشَدِّدُهُ فِی قُلُوبِهِمْ وَ قُلُوبِ شِیعَتِکمْ وَ لَعَلَّ عَابِداً مِنْ شِیعَتِکمْ لَیسَتْ لَهُ هَذِهِ الرِّوَایهُ أَیهُمَا أَفْضَلُ قَالَ الرَّاوِیهُ لِحَدِیثِنَا یشُدُّ بِهِ قُلُوبَ شِیعَتِنَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ.» (الکافی؛ ج1 ص33) و یا توقیع شریف وارد شده از سوی امام عصر7 که میفرماید: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَهُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاهِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیکمْ وَ أَنَا حُجَّهُ اللَّهِ عَلَیهِمْ» (کمال الدین؛ ج2 ص484) همچنین میتوان تفاوت زاویه دید و کارکرد را در این دو دسته روایات مورد توجه قرار داد؛ روایات دسته اول (الراویه افضل من الف عابد) که فقط به تحسین جنبه روایتگری شخص میپردازد، کارکرد اجتماعی نقل حدیث را نشانه رفته ولی دسته دوم (علیکم بالدرایات لا بالروایات) جنبه نفع شخصی درایت و کم بهره بودن نقل عاری از فهم را میرساند.
[21] . الغیبه للنعمانی؛ ص22
[22] . معانی الاخبار؛ ص1
[23] . در اینکه تا چه اندازه میتوان زیرمجموعهها، شاخهها و فروعات یک دانش گسترده را دانشی مستقل قلمداد نمود، بین اندیشمندان اتفاق نظر وجود ندارد. در جهان اسلام، اصحاب علم اصول بیش از دیگر دانشوران، حتی اصحاب فلسفه به بحث از مسئلهی «وحدت و تمایز علم» پرداختهاند. در میان ملاکهای تمایز علوم، تمایز بر اساس «موضوع» (در مقابل ملاکهایی چون: روش و غایت) طرفداران بیشتری دارد و قدیمیترین نظر در این مسئله و مورد قبول غالب اصولیون متقدم است. (مقاله منطق طبقهبندی علوم/ رشاد) از این رو شاید بتوان گفت در صورتی که برخی فروعات دانش بتوانند ضمن گستردگی و اکتساب سازوکار دانشی، مستقلاً یک موضوع را عهدهدار شوند، میتوان آن را دانش به حساب آورد. با این حساب، نمیتوان طبقهشناسی راوی، که جزیی از فرایند راویشناسی است و یا کشف اسباب ورود حدیث، که بخشی از فرایند فهم متن است یا خاندانهای حدیثی را که از مباحث حوزههای حدیثی است، را دانش برشمرد.
[24] . رؤوس ثمانیه یک دانش عبارت است از: «غرض، فایده، جنس، وجه تسمیه، مدوّن، فهرست ابواب، مرتبت، انحای تعلیمیه». صدرالمتألهین، تعریف و موضوع را به خاطر اهمیتشان، به این رؤوس اضافه کرده است. مهمترین مسائل مطرح در فلسفه علم بدین شرح است: «ماهیت علم، موضوع و قلمرو، ساختار، کارکرد، سیرتطور، مبانی، روشها و گرایشهای درونی، ارتباط علم با دیگر علوم». در اینکه فلسفهعلم، تخصص و توسعهیافته و پیشرفته رؤوس ثمانیه هست یا خیر، بین صاحبنظران اختلافنظر وجود دارد.
[25] . در وادی حدیث، از دو تعبیر مشابه ولی متفاوت یاد میشود: «فضای صدور احادیث» و «سبب ورود حدیث». منظور از فضای صدور، ترسیم جوّ و فضای حاکم بر صدور کلام مصوم میباشد که معصومان: بر اساس آن اقتضائات، به انتخاب موضوع و قالب ارائه میپرداختند. فهم اینکه چرا حضرت امیرالمؤمنین7، برخلاف دیگر ائمه معصوم: دارای کلامهای متعددی در مذمت اصحاب خود هستند، مبتنی بر ترسیم فضای صدور روایات آن حضرت است. در مقابل، «سبب ورود» ناظر به عللی است که منجر به صدور یک روایت خاص شده است؛ همان چیزی که در مباحث قرآنی، از آن به «شأن نزول» یاد میشود. از این رو فضای صدور را، که به ترسیم فضای کلی زمان معصوم میپردازد، در تاریخ صدور حدیث بحث میکنیم ولی سبب ورود روایت را در فقهالحدیث به بحث مینشینیم و آن را یکی از مراحل مهم فهم مراد معصوم7 میدانیم.
[26] . مراجعه شود به: کتاب تاریخ حدیث شیعه1/ سیدمحمدکاظم طباطبایی
[27] . تقسیم تاریخ حدیث به دوران حضور و عصر غیبت نیز مشکلات فوق را در پی خواهد داشت.
[28] . ممکن است برخی حوزههای حدیثی در بیش از یک دوره تاریخی شکل گرفته باشد که لازم است جداگانه به هر کدام پرداخته شود. مانند حوزه حدیثی قم که لازم است آن را در بازه زمانی «قرن سه و چهار» و همچنین «قرن چهارده و پانزده هجری قمری» مورد بحث جداگانه قرار داد.
[29] . در برخی منابع، از حوزه حدیثی، تسامحاً به مکتب حدیثی نیز نام برده شده است. مانند کتاب «مکتب حدیثی جبلعامل».
[30] . متون آموزشی چندانی در این دانش تدوین نیافته است ولی در چند ساله اخیر تلاشهای علمی پرثمری جهت معرفی برخی حوزههای فعّال حدیثی شیعه به انجام رسیده است. تألیفاتی چون: مکتب حدیثیقم/ جباری ـ مکتبحدیثی شیعه در کوفه/ شفیعی ـ اندیشهشناسی محدثان حِلّه/ حسینپوری ـ حدیث شیعه در حوزه بغداد/ فتاح ـ مکتب حدیثی جبل عامل/ رضاداد.
[31] . سبکهای نگارشی این دو دوره عبارت است از: الف) عصر حضور: اصل، مسائل، رساله، نوادر و…؛ ب) عصر غیبت: تفسیر اثری، فقه مأثور، جامعنگاری، مزارات و ادعیه، امالی، سیرهنگاری، مناقبنگاری، اربعینیات، موسوعهنگاری و… .
[32] . برخی اساتید (همچون سیدمحمدکاظم طباطبایی در کتاب منطق فهم حدیث) بر اساس مؤلفههای مختلف اعتبارسنجی، به دستهبندی و تنظیم منابع حدیثی بر اساس اعتبار هر یک پرداختهاند. قابل ذکر است برخی، جایگاه منبعشناسی را در محور اعتبارسنجی میدانند و رسالت آن را پی بردن به اعتبار این دسته منابع میدانند؛ حال آنکه فقط به یکی از اهداف این دانش اشاره داشتهاند.
[33] . در میان درایه نگاران شیعی، مرحوم شیخ حسین بن عبدالصمد، متوفای سال 984هـ (والد شیخ بهایی) در کتاب «وصول الاخیار الی اصول الاخبار»، بخشی از مباحث مقدماتی کتاب را به «اصول فی آداب المحدثین و العلماء» و «اصول فی آداب طلاب العلم و الحدیث» اختصاص داده است. همچنین شیخ عبدالرحیم اصبهانی حائری متوفای 1367هـ در کتاب «موجز المقال فی مقاصد علم الدرایه»، فصل ششم را به آداب کتابت حدیث اختصاص داده است. دیگر منابع درایه الحدیث شیعه به این مبحث نپرداختهاند. «منیهالمرید» و «آداب المتعلمین» اصلیترین کتابهایی است که به آداب تعلیم و تعلّم بر اساس آموزههای اسلام پرداختهاند.
[34] . البته در صورتی که در حدیثپژوهی معاصر، به تلاشهای حدیثی عصر حاضر در محورهایی چون: تولید جوامع حدیثی موضوعی و یا منابع نرمافزاری پرداخته شود، میتوان این دسته مباحث را ذیل دانش منابعحدیثی ارائه داد.
[35] . کتاب درآمدی بر مطالعات حدیثی در دوران معاصر (مجید معارف و سعید شفیعی) و مستشرقان و حدیث (سهیلا شینیمیرزا) را میتوان از منابع آموزشی این بحث به حساب آورد.
[36] . در حال حاضر، استفاده از کتب فهرستنگاری (مانند فهرست نُسخ خطی کتابخانه ملی یا آستان قدس رضوی)، که به جمعآوری اطلاعات نسخههای مختلف از منابع کُهن میپردازد، از مراحل تصحیح و احیا میباشد. از این رو برخی حدیثپژوهان، فهرستنگاری به این معنا را به عنوان یکی از زیرشاخههای نسخهشناسی برشمردهاند.
[37] . کتبی چون: اصولومبانی نسخهشناسی(عظیمی)، روش تصحیح متون (نظری)، اصول تحقیق التراث (فضلی) و بازسازی متون کهن حدیث شیعه (عمادی) را میتوان از منابع خوب این مبحث دانست.
[38] . عَنْ زُرَارَهَ بْنِ أَعْینَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مَسْأَلَهٍ فَأَجَابَنِی ثُمَّ جَاءَهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَنْهَا فَأَجَابَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَنِی ثُمَّ جَاءَ رَجُلٌ آخَرُ فَأَجَابَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَنِی وَ أَجَابَ صَاحِبِی فَلَمَّا خَرَجَ الرَّجُلَانِ قُلْتُ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ مِنْ شِیعَتِکمْ قَدِمَا یسْأَلَانِ فَأَجَبْتَ کلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا بِغَیرِ مَا أَجَبْتَ بِهِ صَاحِبَهُ فَقَالَ یا زُرَارَهُ إِنَّ هَذَا خَیرٌ لَنَا وَ أَبْقَى لَنَا وَ لَکمْ وَ لَوِ اجْتَمَعْتُمْ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ لَصَدَّقَکمُ النَّاسُ عَلَینَا وَ لَکانَ أَقَلَّ لِبَقَائِنَا وَ بَقَائِکم. (الکافی؛ ج1 ص65)
[39] . بررسی تاریخ حدیث امامیه نشانگر آن است که از همان آغاز راه و با ترغیب ائمه:، نگارش احادیث به عنوان برترین شیوه نقل تراث حدیثی شیعه کاربرد یافته است. بنابراین، آموزش و انتقال حدیث بر پایه قرائت و سماع روایات از روی منابع حدیثی صورت پذیرفت و شاگردان با استنساخ آموختههای خود، آن را در اختیار دیگر طالبان حدیث قرار دادند. با گستردگی آثار و گزینش شیوه مکتوب در انتقال تراث حدیثی شیعه، «منابع حدیثی» در سنجش درستی و صحت انتساب احادیث به امامان: نقش محوری در نزد قدما یافتند. (برگرفته از: اعتبارسنجی روایات شیعه بر پایه ارزیابی منابع مکتوب؛ ص11) از این رو، اعتبارسنجی منبع، مورد توجه جدی علمای متقدم امامیه قرار گرفت. ایشان دانش «فهرست» را به همین منظور بنیان نهادند. ولی از آنجایی که دانش فهرست در عصر حاضر، با کارایی دیگری است و بحث اعتبارسنجی منبع از مباحث فعّال مجموعهدانشهای حدیثی نیست، از آوردن نام آن در منظومه صرف نظر مینماییم و اعتبارسنجی را منحصر در «اعتبارسنجی روایت» مینماییم.
[40] . در اسناد روایات، گاهی با اسامی راویانی مواجه میشویم که شباهت ظاهری با هم دارند، مثل جریر و حریز. این مسأله میتواند منجر به اشتباه در شناسایی ایشان شود (المؤتلفوالمختلف). گاهی نیز راویان در اسم خود و پدر و یا جدشان با هم مشترکند، مانند احمدبن محمد پسران عیسی و خالد (المتفق و المفترق). دانش رجال، عهدهدار تمییز این دو دسته عنوان راوی است.
[41] . مراجعه شود به مقاله: «نقد متنی و محتوایی احادیث و نقش آن در توثیق و تضعیف راویان»/ خدامیان، حدیث حوزه شماره10.
[42] . توجه به این روایت و روایاتی در این مضمون، همچنین عملکرد علمای شیعه، گویای این واقعیت است: حَضَرَ ابْنُ أَبِی یعْفُورٍ فِی هَذَا الْمَجْلِسِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ اخْتِلَافِ الْحَدِیثِ یرْوِیهِ مَنْ نَثِقُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَا نَثِقُ بِهِ قَالَ علیه السلام: إِذَا وَرَدَ عَلَیکمْ حَدِیثٌ فَوَجَدْتُمْ لَهُ شَاهِداً مِنْ کتَابِ اللَّهِ أَوْ مِنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ إِلَّا فَالَّذِی جَاءَکمْ بِهِ أَوْلَى بِهِ. (الکافی: ج1 ص69)
[43] . به عنوان مثال، این دانش اعلام میدارد روایات بر اساس میزان اعتماد به راویان حدیث و مذاهب ایشان، به چهار دسته قابل تقسیم است: صحیح، حسَن، موثق و ضعیف. سپس بیان میدارد که کدام دسته حجت و کدام دسته نامعتبر است؛ همچنان که تکلیف ما را هنگام تعارض دو دسته از این روایات بیان میدارد. تقسیم روایات بر اساس: اتصال و انقطاع در سند، تعدد طرق و راویان، تفاوت در نقل سند و متن، گوینده حدیث، وجود مخالف و موافق، پذیرش و عدم پذیرش محتوا، از دیگر دستهبندیهای این دانش است.
[44] . در اولین تعریف این دانش، در کتاب الرعایه فی علم الدرایه از سوی شهید ثانی، به این واقعیت چنین اشاره شده است: «هو علم یُبحث فیه عن متن الحدیث و طرقه من صحیحها و سقیمها و عِللها و ما یُحتاج الیه لیُعرف المقبول منه و المردود» ولی در تعاریف بعدی، این مهم از تعریف یا محتوای دانش حذف شد. تعاریفی چون: «علمٌ یبحث فیه عن سند الحدیث و متنه و کیفیه تحمّله و آداب نقله» (الوجیزه) یا: «العلم الباحث عن الحالات العارضه علی الحدیث، من جانب المتن و السند» (اصول الحدیث و احکامه)
[45] . علت و ضرورت شکلگیری دانش مصطلحالحدیث در اهلسنت را میتوان در مسأله «مهیا بودن بستر پیدایش احادیث وضعی در حدیث اهل سنت» دانست که لزوم تنویع حدیث و تولید اصطلاحات حدیثی به منظور تمییز احادیث معتبر از نامعتبر را میطلبید. «استفاده محدود در روزگاری کوتاه از وجود یک معصوم (پیامبر اکرم9)» ، «وجود یک دوره منع تدوین حدیث صدساله برای احادیث ایشان» ، « وجود انگیزههای فراوان برای جعل در دستگاههای حکومتی» که اکثراً همکیش ایشان بودند و بالاخره «نبودن معصومان جهت تأیید یا رد روایات» و نیز « نبود پیشینه مکتوب کافی جهت عرضه» را میتوان از علل ایجاد و گسترش این بستر (جعل و دسّ) به حساب آورد. توجه به تفاوتهای ذیل، گویای عدم رغبت علمای شیعه جهت تألیف در این زمینه تا قرنها پس از اهل سنت، خواهد بود.
[46] . یکی از مباحثی که علمای اهلسنت در کتب قواعدالحدیث خود بدان میپردازند، «ترسیم منظومه دانشهای حدیثی» است و جایگاه این بحث را این دسته منابع میدانند. میتوان گفت اساس تقسیمبندی دانشهای حدیثی نزد اهلسنت، از ابتدای نشأت این بحث تا کنون، تا حدود زیادی ثابت بوده و تغییر چشمگیری نداشته است. ایشان علوم مربوط به حدیث را به دو بخش عمده تقسیم میکنند: علم الروایه (یا علم الحدیث روایهً) و علم الدرایه (یا علم الحدیث درایهً). ایشان بخش روایت را به خود احادیث و بخش درایت را به دانشهای حدیثی معنا میکنند. سیوطی(م911هـ) به نقل از ابناکفانی(م 794هـ) صاحب کتاب «ارشاد القاصد» پس از تقسیم علم حدیث به «علم حدیث خاص به روایت» و «علم حدیث خاص به درایت» در تعریف هر یک چنین مینویسد: «علم الحدیث الخاص بالروایه علم یشتمل علی اقوال النبی و افعاله و روایتها و ضبطها و تحریر الفاظها، و علم الحدیث الخاص بالدرایه علم یعرف منه حقیقه الروایه و شروطها و انواعها و احکامها و حال الرواه و شروطهم و اصناف المرویات و ما یتعلق بها». (تدریبالراوی، ج1ص21) اشکال اساسی این تقسیمبندی آن است که ایشان حدیث را در شمار مسائل و اقسام این دانش گنجاندهاند در حالی که حدیث، موضوع علم حدیث است نه از مسائل آن. روایت، ضبط و نوشتن الفاظ حدیث نیز از مسائل علوم حدیث نیست، بلکه قواعد و شرایط آنها از مسائل این مجموعهدانش است. ضمن آنکه تمام دانشهای حدیثی را در یک بخش جای دادهاند.
این تقسیمبندی تا زمان حال نیز همچنان ادامه دارد بهطوریکه صبحیصالح و محمد عجاجالخطیب از اندیشمندان معاصر اهلسنت نیز علوم الحدیث را به دو بخش: علم الحدیث روایهً و علم الحدیث درایهً با همان مفهوم تقسیم میکنند. عجاجالخطیب هنگام ذکر موضوع علمالدرایه چنین میگویند: «فموضوع علم الحدیث درایهً السند و المتن و فائدته معرفه المقبول من المردود.» (اصول الحدیث علومه و مصطلحه؛ ص24 و علوم الحدیث و مصطلحه؛ ص105)
با توجه و دقت در تعریف «علم الحدیث درایهً» از سوی علمای اهلسنت، میتوان متوجه شدکه چرا شهید ثانی; (م965ق) برای اولین بار و هنگام تولد این دانش در شیعه، نام درایهالحدیث را برای آن برگزید؛ حال آنکه معنای لغوی این عنوان، با محتوای دانش سازگار نیست و نام درایه در زمان حضور ائمه: و از لسان روایات، بر فقهالحدیث فعلی اطلاق میشده است.
درکنار این شیوه منظومهنگاری، منظومههای دیگری نیز در سالهای اخیر ترسیم شده که در عین مشابهت فراوان با دستهبندی فوق، به دلیل تفاوتهای جزیی که در خود دارند، تا کنون موفقیتی را در تثبیت جایگاه خود کسب نکرده است:
الف) ابوالعلاء مبارکفوری (م1353ق) بر این باور است که مباحث مربوط به حدیث، به سه دانش تقسیم می گردد. وی پس از ذکر دو قسم مذکور در کلام سیوطی و تعریف هر یک، قسم سوم را اینچنین تعریف می کند: «و الثالث انّه علم باحث عن المعنی المفهوم من الفاظ الحدیث و عن المراد منها مبنیاً علی قواعد العربیه و ضوابط الشریعه و مطابقاً لاحوال النبی ص». وی دانش فقهالحدیث را دانشی مستقل و خارج از علمالحدیثدرایهً دانسته است. (تحفه الاحوزی بشرح جامع الترمذی، ج1ص7)
ب) یوسف المرعشلی در کتاب «علوم الحدیث الشریف» (آخرین کتاب مصطلحالحدیث اهلسنت) به ترسیم منظومه تفصیلی دانشهای حدیثی پرداخته و آن را در سه باب جای داده؛ با این تفاوت که بخش سوم را به « تحمل الحدیث و اداؤه و کتابته و آداب المحدثین» اختصاص داده است. وی در بخش «علم الدرایه» (که آن را مصطلحالحدیث نیز نامیده)، دانشهای حدیثی را اینگونه سامان داده است: 1ـ علوم مربوط به قبول یا ردّ خیر (انواع الحدیث المقبول و المردود)، 2ـ علوم مربوط به سند (الجرح و التعدیل و انواع سند از حیث اتصال و انقطاع)، 3ـ علوم مربوط به متن (از حیث گویند حدیث و از حیث فهم آن، شامل: غریب، اسباب ورود، نسخ، محکم) 4ـ علوم مشترک بین سند و متن (تفرّد حدیث، تعدد راویان، اختلاف روایات از حیث زیادت و نقصان).
قابل ذکر است دستهبندی حاجیخلیفه در کتاب کشفالظنون، با منظومههای فوق، اختلاف اساسی داشته، متناسب با معنای لغوی درایت و روایت و شبیه تقسیمبندی دانشهای حدیثی شیعه بر اساس سند و متن است. (کشفالظنون؛ ج1 ص635)
[47] . مؤلف در این کتاب آموزشی، بحث تفصیلی درباره حجیت سنت و حدیث ارائه نموده است.
[48] . پایاننامه «دانش تخریج و نقش آن در اعتبارسنجی احادیث» در مقطع سطح3 حوزه علمیه قم (مرکز تخصصی حدیث حوزه) توسط آقای عباس محمودی تدوین و از آن دفاع شده که امید است با سامان دادن به مباحث و تبیین جایگاه آن، بتوان آن را در آیندهای نه چندان دور، به عنوان دانشی مستقل مطرح نمود. این پایاننامه با بهرهگیری از قواعد نظری اهلسنت در تخریج و تطبیق آن بر منابع حدیثی شیعه، تلاش خوبی را جهت تولید دانش تخریج شیعی به انجام رسانده است.
[49] . علمای شیعه قبل از شیخ طوسی و شیخ نجاشی (قرن پنجم) که دو کتاب فهرستی تدوین نمودهاند، هشت کتاب ذیل را در زمینه علم فهرست تدوین نمودهاند: فهرست سعد بن عبد الله الاشعری، فهرست عبد الله بن جعفر الحمیری، فهرست حمید بن زیاد النینوائی، فهرست محمّد بن جعفر بن بطّه، فهرست محمّدبنالحسن بن الولید، فهرست جعفر بن محمّد بن قولویه، فهرست الشیخ الصدوق، فهرست احمد بن عبدون. این فهارس هشتگانه اخیرا احیا و در کتابی با عنوان «فهارسالشیعه» از سوی موسسه کتابشناسی شیعه منتشر شد. کتابهای متأخر و معاصری چون: معالمالعلماء، الفهرست منتجبالدین (قرن 6) و الذریعه الی تصانیفالشیعه (قرن14) نیز در همین عِدادند.
[50] . برخی، «نسخ» را که یکی از وجوه جمع بین روایات مختلَف است با عنوان ناسخالحدیث ومنسوخه، دانشیمستقل قلمداد نمودهاند.
[51] . کتبی چون: أسباب اختلاف الحدیث (محمد احسانیفر) ـ دروس فی اختلاف الحدیث (حیدر مسجدی) ـ اختلافالحدیث (مرتضی خوشنصیب) از منابع آموزشی مختلفالحدیثاند.
[52] . فقهالحدیث1؛ ص7 ـ روش فهم حدیث؛ ص13
[53] . روایاتی چون: «حَدِیثٌ تَدْرِیهِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ حَدِیثٍ تَرْوِیهِ» یا «عَلَیکمْ بِالدِّرَایاتِ لَا بِالرِّوَایاتِ»، که در صفحات ابتدایی این مقاله (گام سوم: اساس منظومه) به برخی از آنها اشاره رفت. جالب آنکه اولین بار در قرن ششم، توسط جناب ابنادریس حلی; به تبع دانشمندان و محدثان اهل سنت، از شرحالحدیث، به «فقهالحدیث» تعبیر شد. ایشان در دو موضع از کتاب فقهی خود، پس از تبیین و شرح یک روایت، مینویسد: «هذا فقه الحدیث» (السرائر الحاوی لتحریر الفتاوى، ج2، ص 187 و 558). پس از ایشان است که عنوان فقهالحدیث بر این دانش مستقر شد. البته حاکم نیشابوری (م 405) در میان اهلسنت سالها پیش از ایشان، در کتاب علومحدیثی خود، نوع بیستم علوم حدیث را «فقهالحدیث» عنوان میکند و مینویسد: «النوع العشرون من هذا العلم بعد معرفه ما قدمنا ذکره من صحه الحدیث إتقانا ومعرفهً، معرفه فقهالحدیث إذ هو ثمره هذه العلوم وبه قوام الشریعه.» (معرفه علوم الحدیث؛ ص 63)
[54] . بعضی حدیثپژوهان، اسبابورود حدیث را دانشیمستقل پنداشتهاند؛ حالآنکه یکیازمراحلفهم و معیارهای تأثیرگذار در آن است.
[55] . آسیبشناسی فهم حدیث نیز از عناوینی است که در برخی منظومهها، به عنوان یکی از علوم حدیثی از آن نام برده شده است.
[56] . قابل توجه است که برخی حدیثپژوهان، با گمان اینکه مشکل، اعمّ از اختلاف و غرابت الفاظ است، قائلند که مختلفالحدیث و غریبالحدیث شاخهای از مشکل الحدیثاند و برخی دیگر، با این بیان که مشکلالحدیث، غیر از رفع ابهام از حدیث، در پی حل شبهات نیز میباشد، میگویند: مشکلالحدیث شاخهای از فقهالحدیث است که از احادیث دفع شبهه میکند. منابعی چون: درآمدی بر فهم احادیث مشکل (سیدمحمدکاظم طباطبایی) به آموزش این مبحث میپردازد.
عالیه۲